محل تبلیغات شما


بسم‌الله الرحمن الرحیم

مولوی علیه الرحمه درکتاب دوم ازمثنوی گرانسنگ معنوی به داستانی اشاره میکند به نام موسی وشبان وچنانچه خوانده ویاشنیده ایم خلاصه این شعر این است که حضرت موسی علیه السلام در مسیری با چوپانی برخورد میکند که با توجه به معرفت ودرک خود ازوجودخداوندوخالق هستی در حال رازونیاز ومناجات با خدای خود میباشد اما بااین تفاوت که عبادت برای خداوند را مثل مخلوقات هستی ومانندانسان درنازونوازش وتیمارخواری می بیند نکته ای بسیار مهم وظریف در این داستان هست وباید موردتوجه قراربگیرد برای رسیدن به آن نکته مهم وظریف ابتداباید بدانیم که این داستان سه بخش اصلی ویک بخش الحاقی داردبخش های اصلی عبارتند از 1-کلام چوپان 2-کلام حضرت موسی3-بیانات حضرت حق

ابتدا به بخش اول که کلام چوپان هست می پردازیم

تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت

جامه‌ات شویم شپشهاات کشم شیر پیشت آورم ای محتشم

دستکت بوسم بمالم پایکت وقت خواب آید بروبم جایکت

ای فدای تو همه بزهای من ای بیادت هی هی و هیهای من.

حال به بررسی بخش اول می پردازیم

چوپانی هست که خداوند یکتا وبی مانند را مانند موجودی زمینی وفیزیکی فرض کرده و میخواهد برایش مانند خدمتگزاری خدمت کند واورا مورد نوازش قراردهد وحتی سر خداوند را پرازشپش می بیند ومیخواهد شپش هایش رابکشد و الی آخر.

حال برای یک انسان محقق این پرسش مطرح میشودکه آیا سخنان چوپان اساسادرست است یا نه به کلی غلط واشتباه است ؟ !

بخش الحاقی ئی که ابتدای بحث عرض کردم اینجانموددارد وآنهم نظریه حضرت مولانا درخصوص اظهارات چوپان است ،ایشان میفرماید این نمط بیهوده میگفت آن شبان یعنی میگویدراه وروشی که چوپان برای نیایش وعبادت برگزیده بود کاملااشتباه است وحرفهایش هم حرفهای بیهوده وبی اساس است بله کاملا محرزاست که چوپان اشتباه میگوید

وهیچ شکی هم دراشتباه گفتن چوپان وجودندارداما.!

حال به بخش دوم داستان که عبارت است از فرمایشات حضرت موسی علیه السلام می پردازیم

گفت موسی های بس مدبر شدی خود مسلمان ناشده کافر شدی

حال چنانچه به فرمایشات حضرت موسی علیه السلام توجه کنیم متوجه می شویم که تماما صحیح ودرست وعین عقل وفلسفه هست اینکه خداوند تبارک وتعالی نیازی به شپش کش وجارو کش وأمثال ذلک ندارد امری بدیهی و مسلم هست و نیازی به بیان ندارد چون خداوند رانمیتوان درظرف زمان ومكان قرارداد حال به بخش سوم وپایانی ء ماجرا می پردازیم

وحی آمد سوی موسی از خدا

بندهٔ ما را ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی

یا برای فصل کردن آمدی

اکنون این پرسش مطرح است حال که فرمایشات حضرت موسی علیه السلام را درست وحرفهای چوپان رانادرست میدانیم پس چراخداوند مهربان حضرت موسی را مورد عتاب قرارداده واین تناقض وضدیت راچگونه میتوان توجیه کرد؟!

درپاسخ این مسئله علی رغم اینکه نکته ظریفی وجوددارد لیکن لازم است بدانیم که اولا عتاب خداوندنسبت به بندگان خاص خودازجمله انبیاءالهی ریشه درمسئولیت خطیری که برعهده آنان قرارداده شده است داردویک نوع یادآوری وازسوی دیگروبا توجه به معرفت والای الهی ای که داری بااوبرخوردکنی واو راباخودت مقایسه نمائی طبیعی است وقتی معیارتواینگونه باشد برخوردت نیزقهری خواهدبود نکته دیگراینکه باید بانرمی اورا ارشادمی کردی ودر فرصت مناسب اورا آگاه مینمودی ویا اینکه صبرمیکردی تاماحقیقت رابه او الهام کنیم چون وظیفه اصلی ومهم یک نبی وپیامبرهمانا ابلاغ رسالت وپس ازآن بشارت به رحمت وتذکردادن درخصوص عذاب الهی است یعنی مبشراًونذیرا »

پس نتیجه می گیریم که دراین مقوله اشتباه سخن گفتن با اشتباه عمل کردن متفاوت ومجزی

شده است یکی ازدلایلی که بهانه نگارش این مطلب شد مطالبی هست که بعضی وقتها درقالب شعروویاداستان درفضای مجازی به خداوندمنان نسبت داده میشود وعلاوه برآن نکته جالب توجه تراین است که خیلی وقتها کسانی رامیبینیم که بعضی ازحرفهاواعمال خودرابا استنادبه این شعر مخصوصااین بیت معروف که میگوید

هیچ آدابی وترتیبی مجو

هرچه میخواهددل تنگت بگو»

توجیه می کنند ومیگویندمهم دل است که بایدپاک باشد ونسبت به دستورات صریح شرعی مثل حجاب وعفاف وحق الناس وموضوعاتی ازاین دست بی توجهی میکننوبسیاری ازواجبات هم فراموش میشود ،حتی بارهادیده شده که افرادی رادرجمع موردتمسخرقرارمی دهندوشخصیت شان رابه بهانه شوخی وخنده زیرسوال میبرند ودرپاسخ به اعتراض ،میگویندمنظوری نداشتم شوخی کردم ،چیزی دردلم نیست ».یاجملاتی شبیه به اینهاونکته جالبتراین است که معمولا اکثرمردم این جمله رامیگوینددل من پاک است» درواقع حتی اگردلی هم پاک! باشد دلیل نمیشودکه صاحبِ دل خلاف شرع عمل کند به عنوان مثال ،همچانکه معمولا کسی که احساس کردجسمش آلوده شده است به حمام میرود وباآب خودراپاک میکند ویا پس ازرفتن به دستشوئی خودش راباآب تمیزمیکند!پس کسی پیدانمیشودکه به بهانه طهارت دل، جسم خودراطهارت نکند! یعنی نمیگویدچونکه دلم پاک است پس جسم من هم پاک است ونیازبه شستشوواستحمام نداردپس بایدبداندکه گناه خودباعث ناپاکی روح وروان وجسم وجان میشود اگرانسانی به جای کثیفی پابگذاردحتماکثیف میشودوبایدباآب خودش راپاک کند دقیقا رفتن به مسیرگناه نیزدل وجان وروح وروان انسان راآلوده میکند وتنهاراه پاکیزه شدنش نیز توبه است ولاغیر وتاانسان توبه نکندهرگزپاک نمیشودپس کسی که مرتکب گناه میشودهرگزدل اوپاک نیست !مگرتوبه کرده باشدوجبران مافات نموده باشدوکسی هم که دلش پاک باشد انوارالهی دردلش تابیدن میگیرد ودلش آیینه جمال حضرت حق میشود وچنین دلی هرگزنمیتواندتحمل کندکه صاحبش گناه کند درچنین دلی فقط حب وعشق ومحبت مردم جادارد ،دل پاک خودمرشدی است برای انسان تااورابه وصل معشوق بی بدیل هستی برساند

پس نتیجه میگیریم که این سخن یک سخن شیطانی است وهیچ جایگاه عقلانی ودینی نداردوازاساس باطل است حال این پرسش مطرح میشود که پس مقصودومنظوراین بیت معروف چیست ؟درپاسخ بایدعرض کنم که آنجا که بیان شده هیچ آدابی وترتیبی مجو هرچه میخواهددل تنگت بگو»فقط درمسیرعبودیت وبندگی است ،یعنی بنده ای که میخواهد به سوی خداوندحرکت کندوبه خداوندنزدیک شود اولاًنه تنهاازگناه وخطادوری میکندبلکه تمام فکروذکرش این است که لحظه ای ازیادخداغافل وازمسیرحق خارج نشود ،درچنین صورتی باتوجه به ادراکات حسی خود اگرحرفی بزند ایرادی ندارد چون قصدونیت اورسیدن به خداست نه انجام کاربدوفعل منکر ،همچنانکه هرکسی باتوجه به زبان وبیان خودمیتواندخداوندرانیایش کند ورازونیازنماید ثانیاًسالک درمسیرسیروسلوک گاهی به روشنی به این نکته میرسدومیبیندکه علم وسوادوفلسفه ومنطق درجاهائی ازمسیرسیروسلوک به هیچوجه به کاراونمی آیدحتی ممکن است این چیزهاحجاب ومانع هم بشودودرمواجهه با دلدار!هرچقدرکه بتواندساده ترباشدوبگویدورفتارکندبرایش بهتراست اینجاست که ناگزیراست که باساده ترین وبی ریاترین وبی پیرایه ترین الفاظ وکلمات کارخودرابه پیش ببرد همان جملاتی که نشانه صمیمیت است ،همان جملاتی که درمواجهه باعزیزترین کسانش به کارمیبرد مثلقربونت بشم ،فدات بشم ،بمیرم برات ،جان ودلم فدای تو ازاین دست واژه ها که درواقع حرفهای چوپان قصه ماهم ازهمین دست بودوازدل پاکش سرچشمه گرفته بود،ازاین جهت بودکه خداوندمنان پیامبرش راموردعتاب قرارداداما اگر دراین زمان و باتوجه به جمیع جهات ازجمله وجودودردسترس بودن معارف عظیم الهی ونبوی وشیعی وازطرفی رشد فکری وفرهنگی ومعنوی ووجودکتاب گرانسنگ قرآن کریم که معارف والای الهی رادرقالب فقه وفلسفه وعرفان برای مابیان کرده وبه صراحت فرموده که خداوندنه چرت میزندونه میخوابد ونه نیازی به خواب وخوراک داردو.»اگرکسی بخواهد چنین صفاتی مثل خوردن وخوابیدن و.رابه خداوند بی همتا نسبت بدهد باید به او چه گفت !؟

طبیعتا چنین نسبت هایی نه تنها ناصحیح بلکه اگرخدای ناکرده باقصد وغرض عنوان شود حتی میتواند کفرآمیز هم تلقی شود ودرهیچ غالبی نیز نمیگنجدچه طنزباشد وچه غیرطنزچه شوخی باشد وچه جدی ودرهیچ آرایه ادبی وغیر ادبی نیز راه ندارد.پس حداقل کسی که اهل مطالعه وباسوادوهنرمنداست باید دقت کندتاچیزی ازخودبه یادگارنگذاردکه هم گناه وهم خدای ناکرده باعث گمراهی دیگران باشد،پس باید دقت،تفکروتدبرنمائیم تاباتوکل به خداوندمتعال وتوسل به اولیاءالهی نه تنهاحرف خلاف شرعی ازماصادرنشودبلکه مراقب باشیم که باچنین حرفهایی درهای رحمت الهی رابرای خودمسدودنکنیم.

ارادتمند

علی حشمتی

حمایت ازتولید داخلی ؟!

تفسیم بندی مردم درمواجهه بادین( قسمت اول)

شیعه یاسنی ،اختلاف یابرادری؟

موسی ,هم ,چوپان ,حضرت ,پس ,حال ,است که ,حضرت موسی ,می پردازیم ,موسی علیه ,علیه السلام

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ranmendmitma مرکز اطلاعات تخصصی حسابداری و حسابرسی IT , دنیای رایانه و گوشی همراه مهندس بانک دانلود مقالات,پروژه,سرگرمی,علمی,فرهنگی بداغ اباد نوشته های یک معلم روستایی whiffgevertso ♥دنیای خواهرانه♥ noorolghaem وب سایت مقاله و تحقیق دانشگاهی