محل تبلیغات شما

معارف آسمانی (نورمهدا)



چندوقتی است که مسئولانودولتمردان به اهمیت تولیدداخلی پی برده اند وعلی الظاهر قصددارندازآن حمایتکننداقداماتی هم دراینخصوص انجام شده ازسوی دیگرودرهمین راستا رسانه ملی نیزبهطورجدی ازحمایت ازتولیدداخلی صحبت میکندوباساخت برنامه های گوناگون آموزشی وتبلیغیدراین راستاقدم برداشته است

به هرحال اینحمایتهابایدباشدولازم وضروری است، به ویژه حمایت ازبخش خصوصی میتواندموجبات پیشرفتوترقی کشوررافراهم کند اماچیزی که باعث نوشتن این مطلب شده است اظهارات یک مقاممسئول است که چندشب قبل درتلویزیون پخش شد این مسئول محترم ظاهرامسئول یکی از اتحادیههای تولیدی وبازرگانی  است که باناراحتیعنوان نمودکه یک شرکت بزرگ ساخت لوازم خانگی درروزهای اخیرکه بازاراقتصادی به خاطرگرانشدن ارزودلایل دیگرازجمله تحریم  ملتهب شدهاست به جای اینکه تولیدخودش رابیشترکندوکالابه بازارعرضه کندتا گرانی وتورمافسارگسیخته رخ ندهدکه درپی آن مردم دچارمشکل شوندمتاسفانه تولیدراتعطیل کرده استوبه هیچوجه کالائی به بازارعرضه نمیکند

شنیدن آن موضوع نهتنهابرای بنده بلکه مطمئن هستم برای هرهموطنی به ویژه دراین شرایط، بسیارناراحتکننده ودردآوراست

آنهم زمانی که همه مردمدارندخودشان راآماده میکنندکه به تولیدداخلی وکالاهای ساخت وطن اقبال همه جانبهنشان دهند

واقعا آدم نمیدانددرچنینشرایطی چه بکندویاچه بگوید؟!آیا پاسخ اقبال عمومی رابایداینگونه داد؟!

 هموطن گرامی و  تولیدکننده ارجمند وکارخانه دارمحترم ، ماتقریبامیدانیمکه کارتولیدآنهم درکشورایران باهمه مشکلاتی که وجودداردواقعا یک جهاداست وازسوی دیگرتولیدکنندههایی رامیشناسیم که باهمه مشکلات فقط به خاطرعشق به مردم وایران خواب وآرامرابرخودحرام کرده اندتا چرخ کارخانه ها بچرخد،تلاش میکنندکه کالای ایرانی باکیفیتمناسب به دست مردم برسد،دست مریزاد ،خداقوت ،انشاالله که سلامت وتندرست وموفق باشیماهم درپاسخ به این ازخودگذشتگی ومجاهده شما ،کالای ایرانی میخریم ومصرف کالایغیرایرانی رابرخودحرام میکنیم

اما تو.ای تولیدکنندهعزیزی که منتظر فرصتی هستی که فقط وفقط سودبیشتروبیشتری.ببری واین سودجوئی بههرقیمتی که باشد برایت فرقی ندارد، به توچه بایدگفت ؟!

یابه توکه خدای ناکردهمیخواهی ازاین فرصت بهره هاببری !وهرکالای بی کیفیتی را به قیمت کالای مرغوب بهمردم عرضه کنی  به توچه بایدگفت ؟!

آیا پاسخ اعتمادواقبالمردم رااینگونه بایدداد؟!

من که فکرنمیکنم چنین روشی!مناسب تووماباشد

پس به عنوان یک ایرانی بهتومیگویم فقط بیا یک کاربکنیم    بیا تلاشکنیم تاحال هموطنان ماروزبه روزبهترشود

مطمئن باش حال من وتو هم  بااین کارروزبه روزبهتروبهترخواهدشدنه با کارهایدیگر!.

ارادتمندعلی حشمتی

بسم الله الرحمن الرحیم

نویسنده:علی حشمتی

موضوع مقاله:مردم ودین

چکیده:مردم درمواجهه بادین به سه گروه تقسیم بندی می شوند

دین مدار

دین شکار

دین فرار

کلمات کلیدی:دین ،مردم ،دین مدار،دین شکار،دین فرار، تاریخ صدراسلام، بنی امیه، علی علیه السلام وآل علی، امام خمینی

مقدمه:مدتهاست که دینداری ما انسانها ذهنم رابه خودمشغول کرده است

زمانی که رفتارها،کنش هاوواکنشهای فردی ، جمعی واجتماعی بعضی از افراد را که دراطراف و اکناف خودم زندگی میکنند میبینم بسیار برایم تاسف آور وناراحت کننده است

ازاینرو مدتی است که دراینمورد درحال تفکر وتدبر هستم بالاخره به این نتیجه رسیدم که آدمها راازاین منظر میشه به سه تقسیم بندی کرد البته پرواضح است که این تقسیم بندی فقط از منظر مواجهه بادین است نه مناظر دیگر

پس بااینوصف افرادعالم به سه گروه تقسیم بندی می شوند

۱_دینمداران:دینمدارکسی است که دین را با عقل وعشق پذیرفته و زندگی خودرا برمداردین تعریف کرده

برای چنین فردی دین همه چیزاست او حتی کوچکترین امورزندگی خودرا باتقویم دین تنظیم باسازدین کوک کرده است امورات مربوط به زندگی او هرچه میخواهد باشد ریزباشد یا درشت

عزاباشد با عروسی

شادی باشد یا غم

خلوت باشد یا جلوت

خلاصه همه وهمه

بادستورالعمل صادره ازسوی نهاددین تدوین واجرامیشود

این چنین فردی سعادت خودرا درپیروی ازشعائر دینی و شقاوت خودرا هم دربی توجهی به دین ودستورات دینی می بیندزندگی آدم دینمدار دریک کلمه خلاصه می شود وآن کلمه چیزی نیست جز دین برای اینکه کمی بیشتر دینمداران رابشناسیم ذکر چندنمونه خالی از لطف نیست

افراددینمدار در عرصه های مختلف ی اجتماعی فرهنگی وعلمی

آماده جانفشانی هستند وهرجاکه باشندفرقی نمیکند لازم بدانند تاپای جان ایثارمیکنند

درعرصه های گوناگون هرجاکه لازم بوده وهست وارد میدان شده وخواهند شد

روزی درکسوت یک مجاهد روزی دیگر ردای یک عارف ویاعالم یا معلم یا کارگر ،کارمند مدیرحتی یک خیاط فرقی نمیکند اصلا شغل برایش اهمیتی ندارد این مشغله اوست که مهم است وآنهم چیزی نیست جز دین هرجاکه احساس کندوجودش لازم است تعلل راجائز نمیبیند وهمه دلبستگیهایش را به کناری می نهد ومهیای رفتن میشود

اوگوش به ندائی دارد که اگربه گوشش برسد فرقی نمیکند چه جبهه جنگ با دشمن داخلی باشد یا خارجی مجازی باشد یاحقیقی فرهنگی باشد یای ونظامی

ایران باشد یاسوریه فرقی نمیکند هرقت ندای (هل من ناصرینصرنی )به گوشش رسید همه چیزرا با زمین میگذارد تا به یاری مظلوم ومنصور بشتابد

نمونه بارز این افراد نیز در طول تاریخ بوده اند وهستند

درصدراسلام بعدازپیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام وفرزندان ویاران وفادارش تا امامان معصوم علیهم السلام وهمه پیروان برحقشان که کم هم نیستند گرفته تا تاریخ معاصر از علمای اعلام مثل میرزای شیرزای تا سید جمال ومیرزاکوچک امام موسی صدر و و نمونه بارزشان امام خمینی تا بزرگان و علما وشهدا ومجاهدین راه حق وحقیقت که برخی ازآنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده وبرخی دیگر هستند و خداوند آنهارا حفظ وحراست بکنه انشاالله

به هرحال صدروذیل زندگی یک مومن دینمدار دین است ولاغیر

اما گروه دومی هم هستند که نامشان را دین شکار میگذارم

پایان بخش اول


بسم الله الرحمن الرحیم

چکیده :این مقاله با بررسی و تحلیل واستدلال واستناد به آیات قرآن کریم میخواهد این مطلب را عنوان کند که اختلاف بین شیعه وسنی بی پایه واساس است و هیچ دلیل وسند عقلی و نقلی معتبر وجودندارد که این اختلاف را تأیید کند و اصل واساس دین مبین اسلام است و مسلمانان باید درسایه قرآن وعترت وسنت رسول الله باهم متحد باشند واگر اختلافاتی هم هست باید در جای خود باگفتگو واحترام متقابل مطرح شود ودرنهایت اینکه مسلمانان باهم برادرند

واژه های کلیدی :وحدت -قرآن کریم -اهل بیت علیهم السلام -برادری -ویژگی مومنان-

وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَىٰ شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْكِتَابَ ۗ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ ۚ فَاللَّهُ یَحْكُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا كَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ

ویهودیان گفتند: نصرانی‌ها بر آیین درستی نیستند و نصرانی‌ها گفتند: یهودیان بر آیین درستی نیستند، در حالی كه همه آنان كتاب [آسمانی‌] را می‌خوانند [كه هر دو آیین در زمان مخصوص به خود بر حق بوده‌] كسانی كه نادانند [هم چون مشركان‌] سخنی مانند سخن آنان [درباره آیین مسلمانان‌] گفتند؛ نهایتاً خدا روز قیامت در میان آنان درباره آنچه با هم اختلاف می‌كردند داوری می‌كند.آیه شریفه(۱۱۳)سوره مبارکه بقره

مقدمه :مدتهاست که موضوع اختلاف بین مسلمانان ذهنم را به خودمشغول کرده است و از جهات گوناگون به این موضوع نگریسته ام و میخواستم بدانم که چرا این اختلافات بعضی وقتها ودر بعضی کشورها وزمانها دامنه دار میشود وازسوی دیگر عامل این اختلافات کیست و ریشه اش کجاست؟

به هرحال همانطور که مطالعه میکردم به مطالب گوناگونی برخوردم که هرکدام درجای خود درست وحائز اهمیت است اما بنده قصددارم دراین مجال به اهمیت موضوع وحدت وبرادری بین مسلمانان بپردازم و بررسی کنم وببینم که آیا اختلاف ودشمنی بین مسلمانان چه مفهومی میتواند داشته باشد؟

چنانچه میدانیم عمده مسلمانان به دوگروه عمده شیعه وسنی تقسیم بندی شده اند لازم به ذکراست که دراین میان بهاییت و وهابیت هم شکل گرفته که از منظر بزرگان وصاحب نظران اسلامی به حق ودرستی مردود شده اند وما هم دراین مقاله حساب آنها را از سایر مسلمانان جدا میکنیم

بهانه یاهدف این اختلافات چیست؟

درشروع بحث میخواهم این پرسش رامطرح کنم که اساسا هدف ما مسلمانان چیست یعنی اینکه شیعه یاسنی بودن چه چیزی را میخواهد به ما هدیه کند؟

آیا پاسخ غیراز یک کلمه می تواند باشد؟ وآیا آن یک کلمه غیراز اسلام میتواند باشد؟ !

طبیعی است که خیر نمیتواند غیرازاین باشد زیرا هدف و آمال اصلی برای مسلمانان دین مبین اسلام است یعنی دین اسلام است که مارادر زیر یک سقفجمع می‌کند اکنون این پرسش ممکن است مطرح ‌شود حال که هدف اسلام است پس چراباید اختلاف وجودداشته باشد وچرابایدخدای ناکرده بعضی از مسلمانان بعضی دیگررا مورد سرزنش قراردهند؟ ویا خدای ناکرده باهم مشکل داشته باشند؟ اولا به صراحت میتوان گفت که اکثر این اختلافات قومی قبیله ای هستند تا برگرفته از اصل واساس دین ثانیا اگر کمی به موضوع بیندیشیم می‌بینیم که اختلافات بین مسلمانان اصلا وجاهت ندارد

هرچند که بزرگان مشترکات فراوانی ازجمله قرآن و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم را برای رفع اختلاف برشمرده اند که به جا ودرست هم هست اما در ورای این موضوعات بنده میخواهم بگویم اصلا هیچ ایرادی ندارد که یکنفر از مسلمانان شیعه باشد ودیگری سنی بلکه میخواهم بگویم که هدف همه ما باید فراترازاینهایعنی سربلندی اسلام باشد

شیعیان شعائر متعالی ء اسلام را از طریق اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلامو برادران اهل تسنن هم از روش سنت رسول الله دریافت میکنند هرچند که هردوی اینها یک ریشه دارد ودریکجا به هم میرسد ولی بحث این است که چه اشکالی دراین کاروجوددارد؟ مگر هدف رسیدن به قرب الهی نیست؟مگر ما در نیت نماز وسایرفرائض این رامطرح نمیکنیم مگر کارهای ما بانیت قربه الی الله انجام نمیگیرد؟ حال که اینچنین است پس دیگر چه ومی دارد که خدای ناکرده ما مسلمانان بخواهیم به جان هم بیفتیم اتفاقاتیدرصدر اسلام افتاده و همه ما کم وبیش از آنها اطلاع داریم اما باید باورداشته باشیم کهتمام این مباحث تخصصی است وباید همچنانکه تا امروز درحوزه های علمی ودانشگاهی مطرح شده است بازهم با متانت واحترام متقابل ادامه پیداکند اما باورکنیم که هیچکدام از آن حوادث دلیلی نمیتواند باشد برای اینکه ما مسلمانان همدیگررا خدای ناکرده تکفیر کنیم و یا به جان هم بیفتیم انسان عاقل ومؤمن مسلمان باید در زیر سایه تعالیم ناب قرآنی به دنبال کشف حقیقت باشد مثلا یک برادر سنی میتواند درکنار برادر شیعه خود ساعتها با احترام متقابل وآرامش درخصوص این موضوع بحث وتبادل نظر کند بدون اینکه بخواهند به همدیگر اهانت کنندبه شرط انکه هردوی آنهااطلاعات کافی درزمینه بحث موردنظرداشته باشندنه اینکه تنهاابزارشان تعصب واحساسات باشدحتی یک سنی میتواندبایک شیعه ازدواج کندوباکمال احترام متقابل باهم زندگی کنندوهیچ مشکلی نداشته باشنداصلابایدازکسانی که به این نوع اختلافات رادامن میزنندپرسیدواقعاملاک شمابرای اختلاف چیست ؟

آیا هدف برتری ءمذهبی است ؟!یعنی فکرمیکنیدبه صرف اینکه کسی سنی یاکس دیگرشیعه ازمادرمتولدشدبرتراست مثلا شیعه بگویدمن چون شیعه زاده شده ام همین کافی است که برترباشم یادرمقابل سنی بگویدچون من سنی هستم پس برترازشیعیان هستم وفقط من مسلمانم وشیعه کافراست آیااین دلیل منطقی وعقلانی است؟ !آیاقرآن این رامیگوید؟آیاسنت رسول الله وسیره اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام این راتایید میکنند؟طبیعی است که چنین نیست زیرابرای مسلمان ومومن بودن ویژگیهای دیگری درقرآن کریم مطرح شده است

براساس آیات قرآن،‌ انسان مومن چندویژگی دارد،‌ نمازش با خشوع است،‌ از کارهای لغو اعراض می‌کند،‌ رابطه‌اش با مردم برقرار است و به مستمندان کمک می‌کند،‌ مسائل جنسی را رعایت می‌کند، وفای به عهد دارد،‌ امانت را حفظ می‌کند و در نهایت نمازش را در وقت مقرر اقامه می‌کند مومنان کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود دلهاشان ترسان می گردد، و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود ایمانشان افزون می گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند

خشوع در نمازدارند

الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» یعنی : مؤمنین کسانی هستند که در نماز خویش خاشع و فروتن هستند

دوری از گفتار و عملکرد بیهوده

وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»

پاکدامنی

وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» آنان (مؤمنان) کسانی هستند که دامن خویش را حفظ می‌کنندوبه حرام و گناه نمی‌آلایند، و چشم و دل و جسم را از حرام حفظ می‌کنند.

دوری از بدگمانی، غیبت، بدگوئی، تجس

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً»

مقام تسلیم

مؤمن تمام امور وجودی خود را به اختیار خداوند واگذار می‌کند و در قرآن کریم، حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ از خداوند چنین مقامی را می‌طلبد رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ»

مقام یقین

مؤمن اعتقاد جازم نسبت به اصول دین و فروع دین دارد،

تواضع و فروتنی

الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»(آنان بر روی زمین متواضعانه راه می‌روند.)

حلم و بردباری

وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»(و زمانی که جاهلان، به آنان خطاب ـ جاهلانه ـ کنند با سلام و بیان خوش جواب دهند.)

شب زنده‌ داری

وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»(و آنان که شب را برای پروردگارشان به روز می‌آورند در حالی که سجده کننده و قیام کننده هستند.)

توحید خالصانه

وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»کسانی هستند که با خدا معبود دیگری را نمی‌پرستند.

کریمانه از لغو گذشتن

وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» و چون با لغو مواجه شوند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند

ادامه مطلب را دربخش ادامه مطالب دنبال کنیدلطفا .



بسم‌الله الرحمن الرحیم

مولوی علیه الرحمه درکتاب دوم ازمثنوی گرانسنگ معنوی به داستانی اشاره میکند به نام موسی وشبان وچنانچه خوانده ویاشنیده ایم خلاصه این شعر این است که حضرت موسی علیه السلام در مسیری با چوپانی برخورد میکند که با توجه به معرفت ودرک خود ازوجودخداوندوخالق هستی در حال رازونیاز ومناجات با خدای خود میباشد اما بااین تفاوت که عبادت برای خداوند را مثل مخلوقات هستی ومانندانسان درنازونوازش وتیمارخواری می بیند نکته ای بسیار مهم وظریف در این داستان هست وباید موردتوجه قراربگیرد برای رسیدن به آن نکته مهم وظریف ابتداباید بدانیم که این داستان سه بخش اصلی ویک بخش الحاقی داردبخش های اصلی عبارتند از 1-کلام چوپان 2-کلام حضرت موسی3-بیانات حضرت حق

ابتدا به بخش اول که کلام چوپان هست می پردازیم

تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت

جامه‌ات شویم شپشهاات کشم شیر پیشت آورم ای محتشم

دستکت بوسم بمالم پایکت وقت خواب آید بروبم جایکت

ای فدای تو همه بزهای من ای بیادت هی هی و هیهای من.

حال به بررسی بخش اول می پردازیم

چوپانی هست که خداوند یکتا وبی مانند را مانند موجودی زمینی وفیزیکی فرض کرده و میخواهد برایش مانند خدمتگزاری خدمت کند واورا مورد نوازش قراردهد وحتی سر خداوند را پرازشپش می بیند ومیخواهد شپش هایش رابکشد و الی آخر.

حال برای یک انسان محقق این پرسش مطرح میشودکه آیا سخنان چوپان اساسادرست است یا نه به کلی غلط واشتباه است ؟ !

بخش الحاقی ئی که ابتدای بحث عرض کردم اینجانموددارد وآنهم نظریه حضرت مولانا درخصوص اظهارات چوپان است ،ایشان میفرماید این نمط بیهوده میگفت آن شبان یعنی میگویدراه وروشی که چوپان برای نیایش وعبادت برگزیده بود کاملااشتباه است وحرفهایش هم حرفهای بیهوده وبی اساس است بله کاملا محرزاست که چوپان اشتباه میگوید

وهیچ شکی هم دراشتباه گفتن چوپان وجودندارداما.!

حال به بخش دوم داستان که عبارت است از فرمایشات حضرت موسی علیه السلام می پردازیم

گفت موسی های بس مدبر شدی خود مسلمان ناشده کافر شدی

حال چنانچه به فرمایشات حضرت موسی علیه السلام توجه کنیم متوجه می شویم که تماما صحیح ودرست وعین عقل وفلسفه هست اینکه خداوند تبارک وتعالی نیازی به شپش کش وجارو کش وأمثال ذلک ندارد امری بدیهی و مسلم هست و نیازی به بیان ندارد چون خداوند رانمیتوان درظرف زمان ومكان قرارداد حال به بخش سوم وپایانی ء ماجرا می پردازیم

وحی آمد سوی موسی از خدا

بندهٔ ما را ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی

یا برای فصل کردن آمدی

اکنون این پرسش مطرح است حال که فرمایشات حضرت موسی علیه السلام را درست وحرفهای چوپان رانادرست میدانیم پس چراخداوند مهربان حضرت موسی را مورد عتاب قرارداده واین تناقض وضدیت راچگونه میتوان توجیه کرد؟!

درپاسخ این مسئله علی رغم اینکه نکته ظریفی وجوددارد لیکن لازم است بدانیم که اولا عتاب خداوندنسبت به بندگان خاص خودازجمله انبیاءالهی ریشه درمسئولیت خطیری که برعهده آنان قرارداده شده است داردویک نوع یادآوری وازسوی دیگروبا توجه به معرفت والای الهی ای که داری بااوبرخوردکنی واو راباخودت مقایسه نمائی طبیعی است وقتی معیارتواینگونه باشد برخوردت نیزقهری خواهدبود نکته دیگراینکه باید بانرمی اورا ارشادمی کردی ودر فرصت مناسب اورا آگاه مینمودی ویا اینکه صبرمیکردی تاماحقیقت رابه او الهام کنیم چون وظیفه اصلی ومهم یک نبی وپیامبرهمانا ابلاغ رسالت وپس ازآن بشارت به رحمت وتذکردادن درخصوص عذاب الهی است یعنی مبشراًونذیرا »

پس نتیجه می گیریم که دراین مقوله اشتباه سخن گفتن با اشتباه عمل کردن متفاوت ومجزی

شده است یکی ازدلایلی که بهانه نگارش این مطلب شد مطالبی هست که بعضی وقتها درقالب شعروویاداستان درفضای مجازی به خداوندمنان نسبت داده میشود وعلاوه برآن نکته جالب توجه تراین است که خیلی وقتها کسانی رامیبینیم که بعضی ازحرفهاواعمال خودرابا استنادبه این شعر مخصوصااین بیت معروف که میگوید

هیچ آدابی وترتیبی مجو

هرچه میخواهددل تنگت بگو»

توجیه می کنند ومیگویندمهم دل است که بایدپاک باشد ونسبت به دستورات صریح شرعی مثل حجاب وعفاف وحق الناس وموضوعاتی ازاین دست بی توجهی میکننوبسیاری ازواجبات هم فراموش میشود ،حتی بارهادیده شده که افرادی رادرجمع موردتمسخرقرارمی دهندوشخصیت شان رابه بهانه شوخی وخنده زیرسوال میبرند ودرپاسخ به اعتراض ،میگویندمنظوری نداشتم شوخی کردم ،چیزی دردلم نیست ».یاجملاتی شبیه به اینهاونکته جالبتراین است که معمولا اکثرمردم این جمله رامیگوینددل من پاک است» درواقع حتی اگردلی هم پاک! باشد دلیل نمیشودکه صاحبِ دل خلاف شرع عمل کند به عنوان مثال ،همچانکه معمولا کسی که احساس کردجسمش آلوده شده است به حمام میرود وباآب خودراپاک میکند ویا پس ازرفتن به دستشوئی خودش راباآب تمیزمیکند!پس کسی پیدانمیشودکه به بهانه طهارت دل، جسم خودراطهارت نکند! یعنی نمیگویدچونکه دلم پاک است پس جسم من هم پاک است ونیازبه شستشوواستحمام نداردپس بایدبداندکه گناه خودباعث ناپاکی روح وروان وجسم وجان میشود اگرانسانی به جای کثیفی پابگذاردحتماکثیف میشودوبایدباآب خودش راپاک کند دقیقا رفتن به مسیرگناه نیزدل وجان وروح وروان انسان راآلوده میکند وتنهاراه پاکیزه شدنش نیز توبه است ولاغیر وتاانسان توبه نکندهرگزپاک نمیشودپس کسی که مرتکب گناه میشودهرگزدل اوپاک نیست !مگرتوبه کرده باشدوجبران مافات نموده باشدوکسی هم که دلش پاک باشد انوارالهی دردلش تابیدن میگیرد ودلش آیینه جمال حضرت حق میشود وچنین دلی هرگزنمیتواندتحمل کندکه صاحبش گناه کند درچنین دلی فقط حب وعشق ومحبت مردم جادارد ،دل پاک خودمرشدی است برای انسان تااورابه وصل معشوق بی بدیل هستی برساند

پس نتیجه میگیریم که این سخن یک سخن شیطانی است وهیچ جایگاه عقلانی ودینی نداردوازاساس باطل است حال این پرسش مطرح میشود که پس مقصودومنظوراین بیت معروف چیست ؟درپاسخ بایدعرض کنم که آنجا که بیان شده هیچ آدابی وترتیبی مجو هرچه میخواهددل تنگت بگو»فقط درمسیرعبودیت وبندگی است ،یعنی بنده ای که میخواهد به سوی خداوندحرکت کندوبه خداوندنزدیک شود اولاًنه تنهاازگناه وخطادوری میکندبلکه تمام فکروذکرش این است که لحظه ای ازیادخداغافل وازمسیرحق خارج نشود ،درچنین صورتی باتوجه به ادراکات حسی خود اگرحرفی بزند ایرادی ندارد چون قصدونیت اورسیدن به خداست نه انجام کاربدوفعل منکر ،همچنانکه هرکسی باتوجه به زبان وبیان خودمیتواندخداوندرانیایش کند ورازونیازنماید ثانیاًسالک درمسیرسیروسلوک گاهی به روشنی به این نکته میرسدومیبیندکه علم وسوادوفلسفه ومنطق درجاهائی ازمسیرسیروسلوک به هیچوجه به کاراونمی آیدحتی ممکن است این چیزهاحجاب ومانع هم بشودودرمواجهه با دلدار!هرچقدرکه بتواندساده ترباشدوبگویدورفتارکندبرایش بهتراست اینجاست که ناگزیراست که باساده ترین وبی ریاترین وبی پیرایه ترین الفاظ وکلمات کارخودرابه پیش ببرد همان جملاتی که نشانه صمیمیت است ،همان جملاتی که درمواجهه باعزیزترین کسانش به کارمیبرد مثلقربونت بشم ،فدات بشم ،بمیرم برات ،جان ودلم فدای تو ازاین دست واژه ها که درواقع حرفهای چوپان قصه ماهم ازهمین دست بودوازدل پاکش سرچشمه گرفته بود،ازاین جهت بودکه خداوندمنان پیامبرش راموردعتاب قرارداداما اگر دراین زمان و باتوجه به جمیع جهات ازجمله وجودودردسترس بودن معارف عظیم الهی ونبوی وشیعی وازطرفی رشد فکری وفرهنگی ومعنوی ووجودکتاب گرانسنگ قرآن کریم که معارف والای الهی رادرقالب فقه وفلسفه وعرفان برای مابیان کرده وبه صراحت فرموده که خداوندنه چرت میزندونه میخوابد ونه نیازی به خواب وخوراک داردو.»اگرکسی بخواهد چنین صفاتی مثل خوردن وخوابیدن و.رابه خداوند بی همتا نسبت بدهد باید به او چه گفت !؟

طبیعتا چنین نسبت هایی نه تنها ناصحیح بلکه اگرخدای ناکرده باقصد وغرض عنوان شود حتی میتواند کفرآمیز هم تلقی شود ودرهیچ غالبی نیز نمیگنجدچه طنزباشد وچه غیرطنزچه شوخی باشد وچه جدی ودرهیچ آرایه ادبی وغیر ادبی نیز راه ندارد.پس حداقل کسی که اهل مطالعه وباسوادوهنرمنداست باید دقت کندتاچیزی ازخودبه یادگارنگذاردکه هم گناه وهم خدای ناکرده باعث گمراهی دیگران باشد،پس باید دقت،تفکروتدبرنمائیم تاباتوکل به خداوندمتعال وتوسل به اولیاءالهی نه تنهاحرف خلاف شرعی ازماصادرنشودبلکه مراقب باشیم که باچنین حرفهایی درهای رحمت الهی رابرای خودمسدودنکنیم.

ارادتمند

علی حشمتی



بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمتا باید عرض کنم که  این مقاله حاصل  تجربیات دههاساله کسی که سالهایمتمادی قدم دروادی سیروسلوک نهاده و به طوراجمال آنرابرای کسانی که وارد اینراه پرفراز ونشیب شده  یا میخواهند بشوند بیان میکندتا انشاءالله بتوانند از آن بهره ببرند
دراصل  سیروسلوک وقدم گذاشتندرمسیرسیرالی الله یاهمان طریقت پس ازسالها تلاش ومراقبه آغازمیشودوخلاصه این مرارتهادرسه اصلنمودداردوخلاصه میشودکه بسیارمهم است آن سه اصل مهم عبارتنداز
1-خداخوانی
2-خداجوئی  

3-خداخواهی   
شخصی که اَزاوان دوران  نوجوانیدرزندگی روزمره خود تلاش کرده است  کهدرستکارباشد ومراقب است که  به گناه ومعصیتنیفتد زندگی ءخودرادرراستای دستورات  دینومذهب برنامه ریزی کرده است  وخودرامممیداندکه به شعائر  مذهبی وشرعی پایبندباشد مشمول عنایات وتوفیقاتی شده است که اگربخواهدمیتواندبه سیروسلوک هم واردشود زیرابرای قدم گذاشتن درمسیر سیروسلوک عرفانی یا همان طریقت باید از مسیر ومرتبه شریعت گذشت
اگر خداخوانی وخداجوئی وخداخواهی درهمین دوران به شکل پیوسته وهمهجانبه صورت بگیردانسان راواردسیروسلوک میکند
خداخوانی ؟
خداخوانی یعنی اینکه درهمه حال ودرهم جابه یادخداباشیم وخدارافراموشنکنیم وهمه چیزراازخدابخواهیم حتی کوچکترین نیازهای زندگی خودمان راوقتی که بهچیزی نیازداریم بایدبدانیم که این نیازازجانب خداوندایجادشده است تابهانه ووسیلهای باشدکه به خداوندنزدیک بشویم زیرابه طورمعمول چون انسان ذاتافراموش کاراست یادشمیرودکه خدارابخواندازاینروخداوندبه استنادعشق ومحبت وعلاقه ای که به بندگانداردوسعادت آنان رامیخواهدتوفیقاتی رانصیب اومیکندکه این توفیقات درقالبهایگوناگون نمودداردحتی ممکن است روزی یک حادثه مثل بیماری یانداری همان بهانهودرنهایت وسیله تقرب وخداخوانی انسان باشدگفتن ذکروتسبیح وانجام عبادت نیزبخشیازهمین خداخوانی هاست
اماخداجوئی ؟
خداجوئی یعنی اینکه درهمه حال واحوال به دنبال خواست وارادهخداوندقادرمتعال باشیم دراین مرحله بایدتفکروتدبرکنیم وببینیم که چگونه میتوانیم بهخداوندنزدیکترشویم خداجوئی یعنی ببینیم درهمین زندگی روزمره خوچگونه میتوانیمخدارابیشتربشناسیم وبه اونزدیکترشویم وازچه راهی برویم وازکدام راه نرویم مثلایککاسب چنانچه خداجوباشدمیتواندباهمین کسب وکارخودبه دنبالخداباشدوببیندخداوندازکدام کاراوخشنودمیشودوچه کاری خداوندمهربان راناخشنودمیکندپسباانجام کارخداپسندانه به خداوندنزدیک شوددرهرحال بین خداجوئی وخشنودی خداوندیکرابطه دوسویه وجودداردکه بسیارحائزاهمیت است
خداخواهی ؟
خداخواهی یعنی هیچوقت ودرهیچ حالی هیچ کس وچیزی رابه خداترجیح ندهیموهمیشه خواست ورضای خداوندمتعال برای مااصل واساس باشدمثلادرراهی دیدیم که یکنفربهکسی ظلم میکندومظلوم وبه کمک مانیازدارداینجاست که اگرخداخواه هستیم دیگرنبایددرنگکنیم چون خواست خدایاری رساندن به مظلوم است اگرنیازبودکه برای یک اتفاقی که جلویچشم مارقم خورده به دادگاه برویم وبرای یک شخص غریبه برعلیه یک آشناشهادت بدهیماینجاست که خواست نفس اماره وشیطان این است که هرگزاین کاررانکنیم اینجاست که ممکناست بگوئیم به ماچه چراخودم راپیش مردم خراب منم ودههابهانه دیگر اماخداخواهاگرباشیم فقط به خواست خداوندعمل میکنیم وبدون هیچ درنگی به دادگاه رفته وحقیقترامیگوئیم هرچندکه به ضررماویادوست ماباشدچون این همان خداخواهی است ودرواقعاینهاهمان امتحاناتی هستندکه قبولی درآنهامارابه مراتب بالاترسوق میدهدوگرنه بدونامنحان هیچ اتفاقی نمی افتد
علاوه براینکه این اصول رابایدسرلوحه زندگی خودقراردهیم موضوعات مهم دیگری هم هستکه بایدتوجه داشته باشیم که ازجمله آنهااحترام به پدرومادروبزرگانوعلماواساتیدومعلمان است که بسیار راه گشاست وعلاوه بر آنها ارادت به محضراهل بیتعصمت و طهارت علیهم السلام حتی اگردرابتدا سطحی هم باشد بسیارمفید است مثلا خدمتدرمراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان کربلا آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام میتواند کمک شایانیبه انسان بکند این راه را بسیاری تجربه کرده اندونتیجه گرفته اند
انفاق وکمک به نیازمندان بدون منت وریا حقیقتا میتواندانسان رابهمراتبی سوق بدهدکه قابل بیان نیست
کم کم بویحق وحقیقت   به مشام میرسدوروح وجان رانوازش میدهداینجا همانمرحله ای است  که پس ازسالهامرارت ورنجوزحمت چنانچه عرض کردم خداخوانی وخداخواهی وخداجویی به دست می آیداینجا   وادیطلب است
 وادی طلب ؟
وادی طلب  یعنی مرتبه  ابتدایی مسیرطریقت که پس ازمرارتهای گذارازمرحلهشریعت حاصل میشوداینجاست که شخص به سلوک رسیده است ورهروی منزل جانان شده استمرارتهای اوموردقبول واقع شده وتازه اجازه واذن پیداکرده است که حرکتخودراآغازکندطلب به زبان ساده تریعنی اینکه توقابلیت این راپیداکرده ای که درصفطالبان کوی وصال یارقراربگیری دراین مرحله حس وحال واحوالات انسان به گونه ایدیگراست دراین مرحله که به شخص سالک گفته میشوداین سالک هم نمازش وهم سایراعمالشرنگ وبوی دیگری دارد دراین مرحله دیگرسالک به دنبال کسب ثواب نیست بلکه مترصدآناست که تمامی اعمالش عین صواب باشداینجاسالک خودرادرمحضرحضرت حق میبیندوخودرامممیداندکه به گونه ای حرکت کندکه فقط وفقط رضایت وخشنودی حق راکسب کند گناه نمی کندامانهبرای ترس ازجهنم بلکه برای این گناه نمیکندکه معشوق ازاو دلگیر نشودبلکه تلاشمیکند حتی درخیال خودهم مرتکب فعلی نشودکه  خوشنودی خداوندمهربان راازخودسلب کندیعنی تمامهمّ وغم سالک فقط وفقط خشنودی خداوندقادراست ولاغیر
اینجاست که سالک به جائی میرسدکه  وجودش  بوی معشوق به خود میگیرداینجا ست  که وارد سرزمین ووادی عشق شده است
وادی عشق ؟
وادی عشق نیزمراتبی داردومهمترین مرتبه عشق این است که به سالک بال وپریارزانی میکند درعرفان وادی عشق یعنی مرتبه ای که سالک همه وجودش راوقف خداکردهوحتی یک لحظه هم ازیاداوغافل نمیشودحتی اگرلازم باشدهمه داروندارخودرابه خاطردوستمیبخشددراین مرحله هیچ علاقه واشتیاقی به دنیاومادیات نداردحتی ممکن دربرخی حالاتهمه داشته های خودرابذل وبخشش کند درواقع دراین مرحله اطرافیان ونزدیکان سالکاوراممکن است دیوانه بنامندوبدانندچون همه اعمالش باگذشته تفاوت پبداکرده حتی شکلنمازوعبادت اوفرق کرده درهنگام نماخودآگاه حرکاتی ازاوسرمیزندکه برای دیگرانغیرعادی استودراصل هم تفاوت درهمین است چون دراین مرحله سالک به منبع فیضنزدیکترشده است اودراین وادی چیزهایی رامیبیندومیشنودکه دیگران ازدرک اوعاجزدسالکخدارادرهمه حال میبیندوبااومعاشقه میکندتنهاچیزی که به اوآرامش ورضایت وخوشحالیمیدهدیادخداست پس طبیعی است که این تفاوتهادرکنش هاوواکنش های زندگی اونیزتاثیرگذارباشدودرنهایتبابال وپرعشق به وادی معرفت واردمیشود
  وادی معرفت ؟
  معرفت چیست ؟معرفت ازیک سوشناخت است شناختبیشتروروشنتری که پس ازگذرازمراحل سخت وطاقت فرسای سلوک حاصل شده است این معرفتوشناخت هم نسبت به خداوندمنان است وهم جهان پیرامون انگاروارددانشگاهی شده که همهعلوم رادرآن تدریس میکنندامامعرفت علاوه شناخت آداب وسنن نیزهست یعنی چگونه بنشینی وبرخیزی ومعاشرت کنی وازسویدیگرچشم وگوش سالک نیزبازترمیشودچون احساس مسئلیت یک سالک نسبت به جامعه دراینوادی به اوگوشزدمیشود
هم مسئولیتهای خطیراوبه اوگوشزدمیشودوهم نحوه رویارویی بااتفاقاتپیرامونی که درراستای مسئولیت های سالک می افتد
ممکن است روزی به اوماموریت داده شودکه درجائی قدم بگذاردکه بهدورازشان اوست چون کسی درآنجابه کمک اونیازدارداینجاست که 
سالک به هیچ.جه نبایدبه شان وجایگاه اجتماعی خودتوجه کنداوفقط بایدگوشبه فرمان حضزت حق باشدمثل یک سربازبایداطاعت کندوبله قربان گوی آن یگانهمعبودومعشوق هستی باشدبرای سالک اطاعت بی چون وچراازفرمان حق واجب ضروری است پسبایدنیازمطلق باشدچون آن یگانه بی همتاسراسرنازاست ونازاست ونازنین
وادی استغنا؟
استغناچیست ؟
استغنایعنی بی نیازی ووعدم نیازبه همه کس به جزذات باریتعالی اما اینپرسش ممکن است مطرح شودکه مگرممکن است که انسان به هیچکس نیازنداشته باشداریممکن است لیکن انسان قبل ازاینکه معرفت این موضوع راپیداکندنمیتواندبه اینباوربرسد طبیعی هم هست زیراکسی میتواندبه این باوربرسدکه مراتبی راطی کرده باشد
سالک زمانی که به وادی استغنامیرسدباهمه وجوداین امررادرک کرده است کهبدون وجودعنایات خداوندبزرگ هیچ چیزنصیبش نمیشودحتی ممکن است اعلام نیازسالک بهخلق برای اوبرابرباشرک باشداینجاست که بایدازهمه کس وهمه چیزمستغنی باشدحتی ازهرچهدرس وبحث نیزمستغنی میشود ازهرکس وهرچیزی جزذات باریتعالی بی نیازمیشود ومستغنی ازهمه الّا هو، بی نیاز از همه میشودچون تنها اوبرایش  کافی است  فمن یتوکّل علیالله فهو حسبه دروادی استغنا، توکل واقعی کلید استغناست  پس از اینکه همهخدایان درونی وبیرونی را پشت سرنهادو لگدمال کردمیبیند(که یکی هست وکسی نیست جزاو وحده لا اله إلاهو) حتی ممکن استدیگران برای مدتی به سالک پشت پابزننداینجاست که دست عنایت الهی چنان به کمکش میآیدکه قابل وصف نیست حتی درپاره ای ازجهات مستقیماعنایاتی به اومیشودبدون واسطه
اینجاست که سالک به وادی توحید پاگذاشته است  دراینجا فقط یکی هست  ودیگر هیچمعنای واقعی الله را دراین وادی باهمه وجوددرک میکند
وادی توحید؟
وادی توحید یعنی اینکه بفهمی نه تنها خدای عالم واحد است  بلکهآن خدا خود احدنیز هست و درعین واحد بودن درحقیقت ،درواقعیت  وحید است و درمرتبت وحّاداست ودرعین  احدیت خود بی نظیر است و نه تنها در صورت وظاهراحد است بلکه در حقیقت وباطن نیز احد است و اینجاست که بتهای درونی وبیرونی را پشتسر گذاشته ای
نکته قابل توجه اینکه  الهه هایگوناگونی درزندگی ودرمسیر سیروسلوک سرراهت  سبز میشوند که باید آنهارا مهار کنی تا بهسرچشمه زلال احدیت برسی و باهمه وجود ودرهمه حالات اتکای تو فقط الله باشد ولاغیر  اینجاست  که متحیر ذات وصفات بی بدیل او میشوی
 وادی حیرت؟
وادی حیرت یعنی جائی که با چشم سر ودل دست اراده اورا درهمه جا میبینی  واز آن همه حضور وشهود و قربت و قدرت و محبت و رحمت الهی زبانت بند می آیدو اصلا نمیتوانی سخنی بگویی اینجاست که میگوید
هر که را اسرار حقآموختند                     مهر کردند و دهانش دوختند
دهانت بسته میشود ونمیتوانی چیزی  بگوئی ازآنهمه مشاهدات خود که هرکدامش حیرت انگیزاست دراین وادی فقط یکچیز است که حجاب توست وآنهم وجودخودت
حجاب چهره جان میشود غبار تنم    خوشادمی که ازاین چهره پرده برفکنم
دروادی حیرت سالک ازیکطرف مست حضوردرچشمه سارتوحید وقدرت وعظمتوحضورگسترده خداوندرحیم است  وازسویدیگزمتحیرضعف وناتوانی وبی مقداری خود
دراین وادی سالک باتمام وجودمیفهمدومیبیندکه حتی بدون اذن واراده حضرتحق قادربه تکلم وحتی فکرکردن هم نیست آنچنان خودرادراحاطه قدرت الهی میبیندکهمتحیرمی شوددراین مرتبه گاهی چنان دچارخوف الهی میشودکه هرلحظه ممکن است ازترس جانبه جان آفرین تسلیم کندوگاهی چنان دررجاء الهی مستغرق میشودکه قابل وصف نیست
اینجاست که  پا به عرصه دیگری میگذاردچون بدون گذرازاین مرحله  وصل میسر نمیشود
وادی  فنا و نیستی ؟
اینجاست که باید خودت را فانی کنی در ذات احدیت چون دراین مرحله به حقیقتتوحید باید جامه عمل بپوشانی دراینجا برای تو فقط خدا هست ولاغیر اما میبینی کهخودت هم هستی واین بودن حجاب بزرگی برایت شده استاینجاست که بایدیکی باشدنهدونفرحتی اگرآن یک نفرخودسالک باشد
آبرو- اعتبار- شهوت -مقام وحتی زن وفرزندوهمه این موانع رادر وادی توحید پشت سر گذاشته  و مرتفع کرده ای اما همین یک قلم مانده که آنهمباید ازمیان برود یعنی فنای فی الله شود
آنکس که توراشناخت جان راچه کند     فرزندوعیال وخانمان راچه کند
دیوانه کنی هردوجهانش بخشی           دیوانه توهردوجهان راچه کند؟
 حالا بایدپرسید فنا یعنی چهوسالک دراین مرحله  باید چه بکند؟آیابایدخودش رابکشد! ؟آری باید خودش !را در خودش! بکشد یعنی ازمنیّت  استبرا کنددرواقع دراین مرحله سالک بایدیک اقدام مهم واساسی بکندچونعاملی دراین مرحله وجودداردکه مانع رسیدن به وصل است وصل درمرتبه طریقت یعنی اتصالجزبه کل اگرطریقت  رارودخانه ای قلمدادکنیموسالک راآب رودخانه میتوانیم اینگونه به نتیجه برسیم که آب  یک رودخانه زمانی که مسیرپرفرازونشیب رودخانه راطیکرد وارددریامیشودواینجاست که دیگرنمیتوان آب ریخته شده به دریارا آب رودخانهدانست درواقع اتصال دراینجاهمان نیستی رودخانه است درجائی که دریاوجودداردپس سالکنیزبایدچنان باشدوهمه وجودش خدائی شودبه قول استادحسن زاده آملی عارف یعنی کسی کهخداخوباشدواین خداخوئی همان مرتبه وصل است پس برای رسیدن به نقطه اتصال سالکبایدخودرانیست کنداینجاست که بایدابتدا تمام وجودش راابتدا با بذلِ موهبت اختیار تقدیم حق کند


علی حشمتی:

به نام حضرت دوست

نامه ای به یک دوست فرهیخته

دوست عزیزم سلام امیدوارم حالت بهترازحال من باشد البته نه اینکه فکرکنی خدای ناکرده حالم خوب نیست نه حالم به لطف خدای منان خیلی خوب است ولی به لطف بعضی ازمسائل ریزودرشتی که بعضی وقتها اتفاق می افتد سازحال واحوالم کمی ناکوک میشودکه آنهم امیدوارم به زودی بهتروبهترترشود !

باری اگربخواهی بدانی که من درحال حاضردرچه وضعیتی زندگی میکنم باید عرض کنم که مدتی است مات ومتحیرمانده ام درواقع زمانی که بیشترتحقیق میکنم تعجب وتحیروتاسفم کم که نمیشودهیچ بلکه زیادترهم میشود

به هرحال قصددارم ازاین زاویه باتوصحبت کنم درواقع میخواهم کمی باتودرددل کنم امیدوارم که درتلاطم امواج ریزودرشت اقیانوس فضای مجازی و واقعی حال ورمقی برایت مانده باشدکه نگاهی هرچندگذرا به نامه سرگشاده این حقیرهم بیفکنی

راستش ازشماچه پنهان مدتی است دلم برای خودم وحال وروزم به شدت میسوزدبرای اینکه علتش رابهتربدانی لازم میدانم کمی برایت موشکافی کنم

من درکشوری زندگی میکنم که ازابتدای تاریخ وتمدن ،ساکنانش موحدویکتاپرست بوده اند( ۱ )ودرواقع این امریکی ازافتخارات این سرزمین است دراین سرزمین حرف زدن ازدین وآئین همیشه اهمیت داشته وکسانی که مبلغ ومروج دین وآئین یکتاپرستی بوده اندهمیشه درنزدمردم جایگاه رفیعی داشته اند تاجائی که درزمان اقتدارحکومت های ی دراین کشور دین ورهبران ومروجان ونهادهای دینی ومذهبی هم دراوج اقتداربودندتاجائی که حتی مشروعیت حکام وحکومت ها احیه نهاددین ورهبران دینی تائیدمیشده است ورسم براین بوده که درتصمیم گیریهای مهم وحساس حتماباید نظررهبران دینی هم اخذواعمال شود

(باتشکیل دولت ساسانی درسال 224 میلادی توسط اردشیربابکان برای اولین بار درتاریخ ایران ما شاهد رسمی شدن دین هستیم بارسمی شدن ایین زرتشتی طبقه موبدان به قدرت و نفوذبسیارزیادی درجامعه می رسند قبل ازدوره ساسانی نفوذون بیشتر درمیان مردم بود بطوریکه هرایرانی ازلحظه تولد تالحظه مرگ همه امورات خودرا زیرنظر یک مغ یا موبد انجام میداد ولی با رسمی شدن ایین زرتشتی دردوره ساسانی موبدان علاوه براجتماع دردربار و حکومت نیز نفوذپیدا کرد بطوریکه کم کم حکومتی دردل حکومت ساسانی تشکیل میدهند بیشتر قضات دردوره ساسانی ازمیان ون انتخاب میشدند ریاست داوری و قضاوت دردربار با موبدان موبد بود و درصورتی که کسی ازشخص شاه شکایت داشت موبدان موبد به این رسیدگی مینمود)(2)

درواقع این امرازچندجنبه قابل بررسی وتامل است امانکته اساسی دراین میان همانا همان روحیه دینمداری ساکنان این سرزمین بوده وهست که کاررابه اینجارسانده بودوبرهمین اساس هم همیشه این سرزمین مقدس مهدادیان آسمانی بوده ودرواقع دین برای مردم ماان شب هم واجب تربوده است تاجائی که تمام ارکان وشئونات زندگی مردم این سرزمین ریشه دردین داشته وحتی به شدت فرهنگ عمومی این کشورراتحت تاثیرخودقرارداده است

وبه جرات میتوان گفت که همین ویژگی باعث به وجودآمدن اتفاقات بزرگ دراین سرزمین بوده وتقریبا همه اتفاقات بزرگ این سرزمین ریشه دینی ومذهبی داشته ویااگردرابتدانداشته لیکن درنهایت این دین وباورهای دینی بوده که تکلیف سرانجام ماجراراروشن کرده است که اگربخواهم اشاره کنم نمونه فراوان است مثل وروداسلام به ایران – قیام مختاروشرکت مردم گیل ودیلم دراین قیام -تشکیل حکومتهای شیعه درایران ازجمله آل زیار- استحاله حکام مغول -قیام سربداران –لغوامتیاز تنباکو به فتوای آیت الله میرزای شیرازی -فتح خرمشهر درعملیات بیت المقدس-قیام خونین 15 خرداد (1342)- مبارزات دوران مشروطیت -8سال دفاع مقدس-شکست حصر آبادان -تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام (1358) –مبارزات ودرنهایت شهادت نواب صفوی، طهماسبی، برادران واحدی و ذوالقدر از فدائیان اسلام - ملی شدن صنعت نفت ایران-جنگهاونبردهای گوناگون به خاطراهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام وفرزندان آنها-مبارزات مردم قهرمان ایران تحت زعامت مرجعیت تشیع برعلیه استبدادواستعماردرقرون اخیر-ونهایتاانقلاب اسلامی ایران واتفاقات پس ازآن

چه مصائبی به خوددیده است این سرزمین که ریشه وعلت قریب به اتفاق آنها دین وباورهای دینی ومذهبی مردمش وعشق وعلاقه واهتمام آنها به خاک ووطن وناموس وغیرت وآزادی وآزادگی وظلم واستبدادواستعمارستیزی بوده است که همه اینهاهم ریشه دردین ودین باوری داردعلی حشمتی:

خلاصه ماجرااینکه دراین سرزمین همیشه دین ودینداردرخط اول مبارزه بوده اندو خودرابرای رضاوخشنودی حضرت حق فدایسربلندی ورفاه وآسایش مردم کرده اند وهمیشه این دینداران ودینمداران حقیقی بوده اندکه ازجان ومال وناموس وشرف خودمایه گذاشته اندوبرای اعتلای کلمه حق وآزادی باهمه توان خودمجاهده نموده اند تاجائی که همین چنددهه پیش همین امرباعث شد که طومارحکومت سلطنتی دراین کشورپیچیده شد وبه لطف وعنایت خداوندحکومت اسلامی دراین کشورپایه ریزی شد

اما نکته جالب توجه این است، ازروزی که حکومت دینی شکل گرفته کسانی که داعیه دین ودینداری داشته و دارندروزبه روز درشرایط سخت ودشوارقرارگرفته ومیگیرندوحتی بسیاری ازآنهاکنج عزلت گزیده اندشایدتعجب کنی وباوراین جمله برایت سخت باشد اما باکمال تاسف این عین حقیقت است

البته درخصوص چرائی وچگونگی یه این امرعلماوفیلسوفان بحث های زیادی مطرح کرده اند وآسیب شناسی هم شده است ولی حرف من چیزدیگری است

حرف من این است ، الان که 40سال ازهمین حکومت اسلامی گذشته است وبه جرات میتوان گفت که این انقلاب ثمره صدهاسال مبارزه وجهادوشهادت طلبیهای مردان ون قهرمان این سرزمین بوده است حالاکسانی که واقعا دغدغه مذهب ودین داشته باشندجرات نمیکنندکه به صراحت نظرات خودرابیان کنندشایدباوراین امرکمی سخت باشدولیمتاسفانه حقیقت دارد نکته جالب توجه این است که اگرکسی بخواهدباتوجه به اصل آزادی بیان وعقیده درفضای مجازی یاواقعی نظرخودش رابیان کندبه شدت موردانتقادوحتی نیش وکنایه ویاتوهین قرارمیگیرد اگربخواهد ازانقلاب وارزشهای والای آن حرف بزنداوراوابسته وحکومتی و.خطاب میکنند اگربخواهدازعملکردمسئولان نالایق وناکارآمدانتقادکندعده دیگری اوراضدانقلاب وضددین میخوانند اگربخواهدبرای فرزندانش ازدین وارزشهای آن بگویداوراعقب مانده وارتجاعی میدانند

نکته قابل تامل دیگرهم این است که عده ای هم هستندکه به بهانه خطاوگناه یک ویا یک مبلغ دینی کل دین وارزشهای آن رازیرسوال میبرندکه این هم خودنوبری است واقعا ومتاسفانه بهانه ای برای بعضی هاشده است که تنبلی وعدم مسئولیت پذیری وترس خودرااینگونه پوشش دهند

خلاصه اینکه دردیکی دوتانیست!

البته ناگفته پیداست که مقصودم ازداعیه داران دین چه کسانی هستند کسانی که واقعادرددین دارند این موضوع واقعا مهم است چون کسانی که درددین دارندهمه هدفشان دین است حتی دررفتاروگفتارخودبامخالفان هم سعی میکنندچنان محترمانه وباوسواس بحث کنندکه به تریج قبای کسی بر نخوردوخدای ناکرده رنجیده نشود و حسب موردازسوی ضعف وکم سوادی وعدم اطلاع آنهاازیک موضوع دینی ویامرتبط بادین به پای ضعف وناتوانی وناکارآمدی دین نوشته نشود خلاصه مطلب اینکه کسانی که دکان دین داری بازنکرده اند کسانی که باهمه وجودمردم رادوست دارند کسانی که خودراموظف ومکلف به اصل هدایتگری ورفع شبهات میدانند کسانی که بامردم ودرمتن وبطن جامعه ودرکنارمردم زندگی میکنند ودردمردم راباهمه وجوداحساس میکنند کسانی که میدانندوباهمه وجودمیدانندکه راه نجات ورستگاری جزراه دین راه دیگری نیست کسانی که باهمه وجودآرامش ولذت معنوی زندگی کردن دینی رادرک کرده اندودوست دارندکام همنوعان نیزشیرین شود کسانی که هرچه میکنندوهرچه میکنندبرای مردم میکنندوبه فکرمردم میخوابندوازخواب برمیخیزند کسانی که اگراحساس تکلیف کنندنه تنهادرمرزهای ایران به جنگ دشمن میروندبلکه تاآنسوی مرزهاهم میروندوپشت پابه همه تعلقات مادی ودنیائی میزنندوسرمبارک خودشان راباغروروافتخارفدای آرامش وآسایش وامنیت مردم خودمیکنند

آری مقصودمن این افرادهستند که به شدت آنهم دربسیاری ازموارد ازجانب کسانی که ادعای روشنفکری وسواددارندموردهجمه وتوهین وافتراو.هستند همانانی که دین ودینداران رابه دیکتاتوری واستبدادمتهم میکنندنکته جالب توجه این است ،افرادی که خیلی راحت به دین وباورهای دینی مردم جامعه توهین میکنند وهرناسزائی راعلنا اظهارمیکنند واین رانشانه بلوغ فکری خودمیدانند ازیکطرف ادعادارندکه بایدهرکسی آزادانه بتوانددیدگاههای خودرامطرح کندوخودشان هم شب وروزمشغولند ودرفضای حقیقی ومجازی مرتبا اغواگری میکننداماازطرف دیگر همین افرادبرای امثال من که میخواهیم خیلی محترمانه ازباورهای خودمان حرف بزنیم تاب نمی آورندوحق مانمیدانندکه ازاین موهبت الهی بهره ببریم واین هم ازعجایب روزگارودیارماست

بارهاگفته ام ومیگویم ای دوست عزیزای فرهیخته گرامی ای روشنفکرمحترم !چطورشماحق داریدحرف هابزنیدولی ماحق نداشته باشیم حرفی بزنیم !؟آخرانصاف هم چیزبدی نیست انصافتان کجارفته !؟

چرابه خودتان حق میدهید که درتضادبا ارزش های ریشه داراین سرزمین ومردمش قدعلم کنید ولی به امثال ما حق نمیدهید که بااتکابه ارزشهای ریشه داردینی وفکری وفرهنگی خودمان وبزرگان مان زندگی کنیم وحرف بزنیم !؟آیا تاکنون به قباحت کارخوداندیشه کرده اید ؟!

علی حشمتی:

بارها احیه همین افراداهانتها شنیده ایم تاجائی که بابی احترامی وبالحن تندوزننده مارابه کنارگذاشتن همه باورهاواعتقادات مان تنبه داده اند درحالی که ماهرگزبه خودمان اجازه کوچکترین جسارت وتعیین تکلیفی برای آنها نداده ایم بلکه فقط بااحترام روشنگری کرده وحقایق راباسندومدرک واستدلال وتدبروتعقل بیان نموده ایم وانشاالله خواهیم نمود

این برخوردها متاسفانه دربسیاری مواردباعث خانه نشینی وانزوای دینداران ودینمداران شده است وحتی کاربه جائی رسیده است که بسیاری ازهمین افراددیندار،امثال بنده رابه سکوت وحرف نزدن فرامیخوانند

این هم خوددرد دیگری است که گاهی اوقات بسیاردردناکترازچیزهای دیگراست کسی که چنین باوری داردنمیداندکه چه ضربه ای داردبه اصل دین میزند همان دینی که مارامسئول میشناسد ومیگویدبه اندازه وسع وتوان خودمکلف هستی وبایدتلاش بکنی (3)

امادوست عزیزم ازتوچه پنهان مافعلادرشرایطی قرارگرفته ایم که امربه معروف ونهی ازمنکررابه کلی تعطیل کرده ایم اقدامات فعالانه مانیزبسیارمحدودشده است فقط کارمااین است که ازباورهای خودمان دفاع کنیم واگرشبهاتی مطرح شودپاسخ آنهارابدهیم درکل همین امرهم باترس ولرزودلهره همراه است چون ممکن است ماراتحریم کنند!ویابدوبیراه نثارمان کنند وهمین فرصت محدودراازمابگیرند کمااینکه بارهابرای خودمن اتفاق افتاده که درجائی وحتی نزددوستی حرف ازشریعت ودین زده شده وپاسخ طرف مقابل فحش وناسزائی بوده که حواله دین وشریعت مظلوم ما شده است هرچندکه این امربه دستورالهی مقدرشده(۴ )نهادهای رسمی ودولتی هستندکه به صورتهای مختلف تبلیغ میکنندکه امیدوارم خداوندبه آنهاخیرعطاکندولی کارتبلیغ دین وشعائرآن گسترده وهمه جانبه است وبابخشنامه ودستورات اداری انجام نمیشودبلکه بایدباگفتارتوام بارفتارهمراه باشد

هرچندکه درقالبهای گوناگون ازجمله هنری میتوان کارهای ماندگاری دراینخصوص صورت دادکه سینماگران وسازمان صداوسیمااقداماتی ارزشمنددراینخصوص کرده اندوکماکان میکنندکه جای تشکردارد

به هرحال بایدخدمت باسعادتان معروض بدارم که موضوع دین وباورهای دینی وامورمرتبط باآن دراین سرزمین شکل دیگری پیداکرده است بدین معناکه همه مردم کاسه کوزه های خودرابرسردین میشکنند ازآدم بدبخت بیچاره بگیرتا آدم ثروتمندومتمول ازبیسواد تا باسواد ازشهری تاروستائی ازفلان تابهمان خلاصه همه وهمه فعلاهمه بدبختیهای خودراازدین میدانندوهرکدام هم برای خودیکپاداشمندوفیلسوف شده اند به هرحال این هم یکی دیگرازعجایب این سرزمین است افرادفقیرمیگوینددین مال ثزوتمندان است افرادثروتمندهم میگوینددین مال آدمهای بیکاراست مافرصت پرداختن به دین رانداریم بله این است که میگویم دین مظلوم، این دین همیشه تاریخ مظلوم بوده است تاجائی که اگربالاوپائین تاریخ رابررسی کنی میبینی که بزرگترین وپاکترین وداناترین دینداران ورهبران دینی یادرتبعیدوحبس خانگی ویازندان وحتی غل وزنجیربوده اندیا به خاطرداشتن دین وباورهای دینی ونرفتن زیربارظلم وجوروذلت به دستورحکام ستمکاروبادستان مردم به ظاهردیندارتکه پاره شده وبدترین بلاهاسرخانواده ودوستان واقوامشان آمده است

یکی ازاین رهبران که درصدرهمه رهبران ومبارزان ودرنهایت شهیدان این عرصه بوده نام مبارکش حسین ابن علی ابن ابیطالب علیه السلام است که برای بقای دین همه هست ونیست خودرافداکردولی بارهاوبارها همین مردبینظیرکه همه یه کارش خدائی وبرای سعادت دنیاوآخرت مردم بوده است ازجانب همین کسانی که عرض کردم مورداهانت بوده وهست

به هرحال ازاینکه وقت شریفت راگرفتم پوزش میخواهم امیدوارم که درددلم موجبات تکدرخاطرشمارافراهم نکرده باشد

شرح این هجران واین خون جگر

این زمان بگذارتاوقتی دگر

بادرودی دوباره بدرود

ارادتمندشماعلی حشمتی

پاورقی

1-هرودوت، مورّخ یونانی، قریب به پانصد سال پیش از میلاد حضرت مسیح (علیه السلام) (484 ق.م.) درباره ایرانیان می نویسد:

ایرانیان برخلاف ما یونانیان عقیده به چند خدا بودن دنیا ندارند. در نتیجه معابد و منابر مختلف برای خدایان نیز ندارند. آنان پرستش چندین خدا را که در مصر» و یونان» امری رایج است، مایه حماقت می دانند. به اعتقاد من این تفکّر از آنجا سرچشمه می گیرد که ایرانیان خدا را مانند ما دارای جسم نمی دانند. .

2-گلشنی راد, کریم و میترا خدام پور، ۱۳۹۵، جایگاه موبدان درداوری دوره ساسانی، همایش ملی جایگاه داوری در حل اختلافات، شوشتر، باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر

3-وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَآءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا

و اما هر كه ایمان آورده و كار شایسته انجام داده است، پس بهترین پاداش برای اوست، و ما هم از سوی خود تكلیفی آسان به او خواهیم داد.

مبارکه کهف آیه شریفه 88

۴-وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ

و باید از شما گروهی باشند كه [همه مردم را] به سوی خیر [اتحاد، اتفاق، الفت، برادری، مواسات و درستی‌] دعوت نمایند، و به كار شایسته وادارند، و از كار ناپسند بازدارند؛ یقیناً اینان رستگارند. (۱۰۴)

آل عمران - 104


علم بهتراست یاثروت ؟!

نمیدانم کدام شیرپاک خورده ای روزاول اینپرسش رامطرح کرده است ؟!امانکته جالب توجه اینه که اصولاوتاامروز چراکسی  عمیقاً به این پرسش تاریخی فکرنکرده است ؟                                                            

به نظرمن کسی که روزاول این پرسش راطرح کردهیاندانسته طرح کرده ویامیدانسته که چه میگوید

به هرحال مهم نیست اما نکته مهم این استکه برای یکبارهم که شده بایدتکلیف خودمان رابااین پرسش تاریخی روشن کنیم تاآیندگان که باچنین پرسشی روبروشدندبدانندکه بایدچه پاسخی به پرسش مطروحه بدهند

برای رسیدن به پاسخ مناسب ناگزیریم ابتدابهساکن به معنای ثروت پی ببریم وبدانیم که اساساًمعناومفهوم دقیق ثروت چیست؟ ،ثروتیعنی دارائی یعنی هرچیزارزشمندی که یک انسان یایک خانواده یایک کشوروملت میتواندداشته باشد ،ثروت وماد اشتن پول نقدنیست زیراداشتن هوش ،سلامتی ،هنروخیلی چیزهایدیگرازجمله علم ودانش نیزثروت محسوب میشوند

حال این پرسش مطرح میشود،آیا  ثروتی بالاتر ازعلم ودانش ودانایی وخردورزی درعالموجودارد؟!

به نظرمن علم ودانش ،خردورزی وهنر ثروتیهستندکه هرگبودنمیشوندوازبین نمیروندوروزبه روزشکوفاترمیشوند ممکناست پول خیلی زودازبین برودوپولدارِامروزگدای فرداباشداماعلم ودانش هرچقدرهم بذلوبخشش شودازبین نمیرودوکم نمیشود درواقع این نکته مهم رابایدفراموش نکنیم که عنوانثروت به هرچیزباارزش وذیقیمتی اطلاق میشودپس نمیتوانیم آنراباقراردادن درمقابل علمبی ارزش جلوه دهیم ،ثروت نقطه مقابل ومتضادعلم نیست که بخواهیم چنین پرسشی رامطرحکنیم

ازسوی دیگرچیزهای دیگری هم هستند کهازمصادیق ثروت هستند

مثلا آبروواعتباریک انسان

زن  ومردخوب وپاکدامن

همسایه خوب ودلسوز

دوست خوب ودانشمند

فرزندباادب ومومن برای والدین وازسویدیگروالدینی خوب برای فرزندان

سلامتی وتندرستی

اخلاق خوب وحسنه

حافظه وبیان خوب داشتن وزیباسخن گفتن

فامیل واقوام دلسوزوخوب

ایمان واعتقادمحکم وپایداربهخداوندقادرمتعال

معرفت الهی ومعرفت اهل بیت وعشق به آنها

آری این موارد ومواردی نظیراینهاثروت هایبزرگی هستند چون هرکدام درجای خودچیزهایی به انسان عنایت میکننددرحالی که معمولادرمقابلشچیزی ازاومطالبه نمیکنندویااینکه مستقیم وآنی مطالبه نمیکنندوبرایش شرط وشروط هم نمیگذارندومهمتراینکهبرای انسان یک تکیه گاه هستندکه درروزنیازبه کمکش خواهند شتافت  مثلا آبروواعتباریک شخص سرمایه پنهان اوستزیراباداشتن آبروواعتباردریک منطقه وشهرهروقت چیزی ازکسی بخواهدجواب ردنمیشنود پسچنین آدمی نیزثروتمنداست بقیه مواردمطروحه هم همینطورندوهرکدام درجای خودثروتیارزشمندبرای انسان هستندکه کم وبیش واقفیم

پس باتوجه به جمیع موضوعات معنونه نتیجهمیگیریم که اساسا طرح پرسش علم بهتراست یاثروت »ازاساس غلط وباطل است چون علم خودیکیازبالاترین ثروت هاست

اما اگرمقصودازطرح این پرسش این باشدکهآیا علم  بهتراست یاپول بایدگفت که پول بهتنهایی فقط یک ابزاراست ولاغیرواین کاملابه دورازمنطق است که ماثروت رافقط درپولووجه نقدخلاصه کنیم

ازسوی دیگرکاملا محرزاست  که ازطریق  علم خیلی راحت میشود به پول رسیدپس چنانچهبخواهیم اینجوری هم حساب کنیم بازهم میبینیم که علم ازپول بهتروبالاتراست زیراباعلم ودانش وتجربه وفن وتکنولوژی است که میتوان پول به دست آورد پس انسانی که عالمباشدمیتواندپولدارهم باشد اماوماهرپولداری عالم نیست هرچندپول میتواند مسیر فراگیریعلم راکمی آسانترکندولی پول به کسی علم نمیدهدهرچندباپول بتوان مدرک!!!به دست آوردامادرک ومعرفت وعلم رانمیتوان جزباتلاش وکوشش وممارست وگذاشتن عمروجوانی کسب کردوحتی این  علم است که میتواندانسان راپولدارنمایداگرخودش بخواهد

پس  بایدگفت که علم ثروتی است بی همتا و موهبتی استالهی ،پس باردیگربایدگفت  واذعان نمودکه هرچیزیکه بتواندعنوان ثروت رابه خودبگیرد ارزشمندوگرانبهاست

ارادتمندعلی حشمتی

 


 

هرچقدراین روزهابه عظمت عشق حسین فکرمیکنممیبینم که واقعاوصف ناپذیراست دل وجانم و ندائی ازدرونم دارد من را باخودش میبردبهاقیانوسی که وسعتش خیره کننده است عقل که اهل چراوچگونه است گاهی من راازحرکتوامیدارد چون  دمادم توضیح میخواهد میگوید چهخبره چی شده مگه ؟!به کجاچنین شتابان ؟!بازهم دنبال دلت راه افتاده ای واینقدربیتابی میکنی ؟!هرچندکمی عصبانی میشوم ولی ناگزیرم برای هزارمین باربرایش توضیح بدهمتابفهمد که دلم دارد کجامیرود ومن دارم کجا میروم  ،هرچندبرای هزارمین باراما پرسش عقل تکراری نیستهرچندکه عین  عبارتش تکرارمکررات است اماهربارکهبه ژرفای تازه ای ازاین دریای پرتلاطم عشق حسینی میرسم حال وهوای دلم عوض میشودگاهی چنان مثل کودکان دست وپامیزند میخواهدباسرعت هرچه تمامتربرود به ژرفای ایناقیانوس بیکران ،اینجاست که عقل دوباره وچندباره توضیح میخواهدبرایش مرتبا  سوال پیش می آید  مقصرنیست بالاخره عقل است  باید بدانه که دوروبرش ! چه خبرهائی است ؟

باتوجه به سوابقی که ازهمراهی بادل دراینمسیردارد طبیعتا میخواهد بازهم بادل همراهی کند چون به همراه دل به جاهای خوبیسفرکرده است وازاینروهرازگاهی که حال وهوای بی تاب دل رامیبیند به سراغش می آیدوازاواحوالپرسی میکند!البته بایداین نکته راهم اعتراف کنم که دلم نیزبه عقلماعتمادداردووقتی درمقابل پرسشهای عقل قرارمیگیردسرکشی نمیکندوصبورانه به نصایح وپندواندرزهایعقل گوش میدهد چون این نکته راهم به خوبی میداند که احساس تنها راه به جائی نمیبرد عقل نمیخواهد بی گداربه آب بزند بایدبداندکهچراوبه کجامیرود

شاید امروزموضوعی که ازعظمت عاشورامیتونم برایتانبگم نکته قابل توجهی باشه که به همین موضوع عقل ودل ارتباط داره بدنیست براتون بگمهرچند که تاالان بارهاگفته وشنیده شده  که عظمتقیام امام حسین (ع)برای اینه که همه چیزش رابرای رضایت حضرت باریتعالی هدیه کردولحظه ای هم درنگ نکردو ناراحت نشد  ولی ازبابت نادانی وحماقت برخیازدشمنانش ناراحت بود وازدنیاپرستی عده ای دیگرغمگین وافسرده برهمین اساس هم بودکه تاآخرین لحظات دست ازامربه معروف برنداشت ودشمن خودراازمنکرنهی مینمود، بلهکاملادرسته امام حسین (ع)همه چیزش رابرای رضای خداوندهدیه کرد اما یکی ازدههادلیل عظمت قیام امام حسین(ع)درکناراین موضوع مهم ، به نظرمن حقیراقدام به موقعایشان بود شایداگرآقااباعبدالله الحسین علیه السلام بنابه مصالح دنیوی این قیامراقدری عقب تریا جلوترمی انداخت نتیجه چندانی نمیگرفت امام حسین علیه السلام دقیقادرزمانی حرکت کردکه وقتش بود درست درزمانی شمشیربرداشت که موقعش بود درست درزمانیحرف زد که بایدمیزد ودرست درزمانی سکوت کردکه بایدمیکرد

یکی ازمهمترین رازهای بندگی وعشق درهمین امرنهفتهاست یعنی به روزبودن  وتوجه داشتن به حالیعنی یک بنده خوب وشیفته  الهی همیشه گوشبه زنگ فرامین ودستورات الهی است  یعنیجوری زندگی کنی که درموقع وم عقل ودلت یکی باشه همان جوری که درروزعاشورا عقلودلهای یاران آقااباعبدالله الحسین علیه السلام یکی بود تنهادراینصورت است کهانسان میتونه پروازکنه  وگرنه به هیچوجهبایک بال نمیشه پرید

امانکته ظریفی هم دراین میان هست وآنهم اینه ،درستهکه امام حسین علیه السلام معصوم بود امااین نکته به عصمت ارتباط نداره چون همهبندگان میتونن گوش به زنگ باشند (عصمت موضوع دیگری یه که بایددرجای خودش بهشپرداخت )کمااینکه یاران باوفای امام حسین علیه السلام هم هیچکدام معصوم نبودند ولیچون به روزبودند وچون درزمان حال قرارداشتند همینکه ندای حق رااززبان مردحق یعنی امامحسین علیه السلام شنیدند لحظه ای هم درنگ نکردند پس یک انسان غیرمعصوم هم میتونهبه مقام کسی برسه که معصوم بهش افتخارکنه باید به هوش باشه وبه گوش تادرموعدمقرردرست ترین تصمیم رابگیره بله عباس ابن علی ابن ابیطالب علیه السلام یکی ازسرآمداناین میدان هست ،میدان بندگی وعبودیت اوتوانست مصداق کامل این آیه شریفه باشهوماخلقت الجن والانس الالیعبدون»ماجن وانسان راخلق نکرده ایم مگربرای بندگیوعبودیت ویا مصداق این آیه شریفه که میفرماید: مِنَالْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُمْمَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

 

از مؤمنان مردانیهستند كه به آنچه با خدا بر آن پیمان بستند [و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثارجان است‌] صادقانه وفا كردند، برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند [و بهشرف شهادت نایل شدند] و برخی از آنان [شهادت را] انتظار می‌برند و هیچ تغییر و تبدیلی[در پیمانشان‌] نداده‌اند، (۲۳)

سوره مبارکه احزاب– آیه شریفه 23

اینگونه نیست که کسی مثل حضرت عباس علیه السلامیک شبه به این مقام وجایگاه رسیده باشه اودرتمام لحظات عمرمبارکش گوش به زنگ ندایآسمانی هل من ناصرینصرنی»بودکه وقتی نداراشنیدفهمید که این نداهمان ندای حضرت حقه

بله  اگهماهم گوش به زنگ نباشیم هرگزدرزمان وموقع مشخص نمیتونیم تشخیص درستی ازحقیقت داشتهباشیم ومطمئنامظاهرفریبنده دنیوی مارافریب میده وهزاران بهانه به دست مامیده کهحرکت نکنیم واین نفس اماره بدذات !باهمدستی شیطان ممکنه  دههاکلاه شرعی هم برای مابدوزه

اگرمیبینیم که پس ازبالغ بر1400سال هنوزاینواقعه تازه است وازیادمانرفته یکی ازمهمترین دلیلش همین امره که کارامام حسین علیهالسلام ویارانش علاوه برآنکه تمامابرای رضاوخشنودی حضرت حق بودلیکن به موقع وحسابشده بود یعنی یک کاراحساسی وبه دورازعقلانیت نبودزیرادرشب عاشورا آقااباعبدالله علیهالسلام ازهمه خطرات یارانش رامطلع کردپس هم امام حسین علیه السلام میدانست وهمیارانش میدانستند که چه میکنند وچه اتفاقی برایشان رقم خواهدخورد هیچکدام بنابهمصلحت حزبی ،ی واجتماعی نبودکه حرکت کردند بلکه به خوبی میدانستند که کشتهمیشن برای اعتلای کلمه حق شاید این نکته باشه  که عاشوراراازهمه قیامهاوجنگهای عالممتمایزمیکنه

برای اولین باربودکه درعالم اتفاقی به این شکلوشمایل می افتاداتفاقی که همه رقم زنندگان آن هم دل ویکصدا میروندکه کشته شوندوهمه هم میدانند که این کشته شدن برای رضای خداوندواعتلای کلمه توحیده ولاغیرونهتنها  نفع مادی درآن نیست بلکه حتی ذره ایاحتمال زنده ماندن هم درآن نیست وازهمه مهمتربه عواقب اتفاقاتی که برای خانوادههایشان هم می افتاد واقف بودندهمان موضوعی که بهانه ای شد برای بعضیهای دیگرکهواردسپاه حق نشوند امروزهم چنین مانعی میتونه بهانه ای باشه برای همه ما اگرمانیزبه روز وگوش به زنگ نباشیم

آری اینچنینه  که عقل هم چاره ای نمیبینه جزاینکه بادل همراهیکنه واین هم دلیل دیگری برای برقراری عاشوراست چون عقل ودل دراین ماجراپابه پای همحرکت کردند ودوبال شدندبرای پروازیاران آقااباعبدالله الحسین به سوی ایشان  که ندای حضرت رب جلیل ازحلقوم مبارکش جاری بود

ارادتمندعلی حشمتی


چرادرعصرجمعه احساس دلتنگی میکنیم ؟

جمعه درواقع فرصتی است تا قدمی از دنیا و تعلقاتش فاصله بگیریم

برهمین اساس است که خداوند نماز جمعه را قرارداده نماز جمعه فرصتی است تا روح وجان خودرا لبریز ازشوق دیدار کنیم معبودما درمیعادگاه جمعه درانتظار ماست برهمین مبناست که نمازجمعه را ذکرُالله معرفی کرده فرموده

فالسعوا الی ذکرُالله

به سوی دیدارو یاد خدا حرکت کنید وعاشقانه حرکت کنید

درواقع صبح جمعه روح ما به شوق این دیدار خوشحال استولی وقتی درطول روزچنین اتفاقی نمی افتد و هیچ اقدام مشابهی هم انجام نمیگیرددلتنگ میشود

البته که کالبدمعنائی وروح ماهم مثل تن نیاز به غذا دارد غذای روح یادوذکرخداست

درروزجمعه پیکی از نور به استقبال کسانی میآید که قصد سفر به مدینه عشق را دارند

درروزجمعه روحمان یاد معشوق بی بدیل هستی ویاد وطن اصلی خود را میکند همان عالم عشق ونور و همان بهشتی که ازآنجا هبوط کرده

به همین خاطر است که دلتنگ میشویم ولی کسانی که به وصل نائل شده اند هرگز دلتنگ نمی شوند

فرق نمیکندبه هرحال هرجاکه هستیم جمعه فرصتی برای دیدارویادخداونداست چه درسفروچه درحضرهرجاکه هستیم بایدذکرُالله راداشته باشیم

البته بایدعرض کنم که این کارمقدمه است بلکه انسان بایدخودرابه کمال ووصل برساندوگرنه رفتن به نمازجمعه هم اگرذکرالله نباشدفایده ای ندارد نمازبایدفقط ذکرالله باشد ذکرالله معنای وسیعی دارد که ازظواهروبواطن تشکیل شده است ظواهرامرهمان رعایت پاکی وشئونات ظاهری است اماباطن آن باید لحظه به لحظه به نیت قرب وتعالی باشد باید یاد ونام خداونددرزبان وجان انسان جاری باشد بایددرهمه لحظات خودرادرکنارخداوند وخداوندرادرکنارخود احساس کنیم خدای ناکرده نباید هیچ دلیل وعلت دنیائی نیت وقصد اقامه نمازماباشد درروزجمعه هرجاکه هستیم باید یادخداوند راهمراه خودداشته باشیم حتی اگرناگزیریم سرکارباشیم یا بیکار،فرقی نمیکند به هرحال هرعاملی که بتواندذکرُالله رادروجودمازنده کند ومارابه سوی ذکرُالله هدایت کندباید انجام دهیم تاانشاالله به یاری وعنایت حضرت حق به آرامش وشادی برسیم

ارادتمند علی حشمتی


مدتی است که موضوع پرسشی ذهن مرابه خودمشغول کرده است شاید این پرسش بسیاری از هموطنان گرامی به ویژه قشر جوان نیز باشد وآن هم این است که واقعاسردمداران وگردانندگان دولت ایالات متحده آمریکا ازجان مامردم ایران چه میخواهند؟ !وچرا اینقدر ماراتحت فشار قرارمیدهند؟!

پاسخ این پرسش شاید در یک نگاه کلی ساده به نظر برسد ولی باید بدانیم که هرگز پاسخ این پرسش ساده نیست

زیرا ازابعاد گوناگون قابل بررسی است .چنانچه میدانیم دولت آمریکا خودرا ابرقدرت جهان میداند و در قرن اخیر یعنی پس از جنگ دوم جهانی به سبب اینکه ازمیدان جنگ به دوربود هیچگونه آسیبی به کشورش وارد نشد واین درحالی بود که اکثر کشورها آسیب دیده بودند واین امرخودیک موقعیت برای برتری اقتصادی نصیب آمریکا کرد

ازسوی دیگر ساخت بمب اتم ومهمترازآن استفاده ازبمب ویرانگر اتمی در ژاپن این امررا به جهانیان فهماند که آمریکا برای حفظ ابرقدرتی خودباکسی تعارف نداردو دست به هرکاری ممکن است بزند چون برای تمداران آمریکا جان مردم چندان ارزشی ندارد

موضوع دیگری که قابل توجه است بعد از فروپاشی شوروی درآسیا قدرت‌های جدیدی پابه عرصه گذاشتند مثل چین هرچندکه این امربرای آمریکائی ها خوشایندنبود اما بنابه دلایل گوناگون که مهمترین آن عدم وجود تهدیدازجانب چین برای برای اسرائیل است( زیرا موضوع اسرائیل برای دولت آمریکا بسیار حیاتی است) ازسوی دیگر قدرت‌های دیگری نیزدر زمینه های مختلف ی اقتصادی ونظامی واتمی درمنطقه شکل گرفتند ازجمله هند، پاکستان، اندونزی، مای که آمریکا با همه آنها به نوعی درتعامل هست و درواقع همه این کشورها هم سرموضوع اسرائیل به آمریکا اطمینان خاطرداده اند اما موضوع خاورمیانه که علاوه بر اهمیت استراتژیکی که دارد به سبب وجود کشور صهیونیستی همیشه مورد توجه آمریکا واروپا بوده وهست چون همه این کشورها (آمریکا واروپا )بنابه دلایلی که موضوع بحث مانیست نسبت به امنیت اسرائیل تعهد اساسی دارند، براین مبنا همه تلاش خودرا میکنند که اسرائیل صدمه ای نبیند

حال در این منطقه بااین حساسیت بالا کشوری به نام ایران وجوددارد که سالیان قبل سردمداران آن نیز به دوستی با اسرائیل متعهد بودندو براین اساس کمکهای قابل توجهی نیز به آنها میشد درواقع یک معامله دوسربرد بود که هم اسرائیل و آمریکا و سایرین خیالشان راحت بود که ازطرف حکومت ایران نه تنها تهدیدی برای اسرائیل وجودنداردبلکه زمامداران کشورایران متعهد بودندکه درموقع خطر به اسرائیل ازهرحیث کمک کنند

ازسوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز باتوجه به قدرتی که ازلحاظ مالی و ی و تبلیغاتی درجهان داشت به دولتمردان ایران کمک های گوناگونی ازجمله امنیتی وی واقتصادی و رسانه ای میکرد

به هرحال این وضعیت برای آمریکا کاملا خوشایند بود علاوه براینها نفوذی که آمریکا درلایه های گوناگون حکومت ایران داشت نیز بحثی است غیر قابل انکار

به هرحال این وضعیت دوام نیاورد چون بالاخره درایران انقلابی شکل گرفت وحکومتی به نام جمهوری اسلامی ایران تاسیس شد که شعارش ضدیت با اسرائیل وایستادگی دربرابرسلطه وسلطه گر و امپریالیسم بود به هرحال ادبیات جدیدی پابه عرصه ی جهان گذاشته بود

انقلاب پیروزشد وحکومت جمهوری اسلامی ایران تاسیس شد هرچندکه دولتمردان آمریکابه شدت ازاین اتفاق ناراحت وعصبانی بودند اماهنوامیدنبودندچون بادولت تازه تاسیس شده هنوزروابط دیپلماتیک داشتند وهنوزسفارتخانه آنهادرتهران دایربود ازسوی دیگربامطالعه ای که کرده بودند عناصری رادردولت تازه تاسیس اسلامی شناسائی کرده بودند که به آمریکابه عنوان یک ابرقدرت باورداشتندوازهمه مهمتراینکه میخواستند کشتی حکومت جمهوری اسلامی را باوجودشعاراستقلال خواهی باپرچم آمریکاراه ببرندچون اعتقادداشتندکه بدون باج دادن به آمریکانمیتوان این کشتی را به سلامت به ساحل برد

و اسلام رادراین کشورپیاده کرد؟!

این بندگان خدااساسا معلوم نبودبرای چه انقلاب کرده اند ؟اگرقراربودبازهم آمریکاحاکم باشد ،پس چراانقلاب کردید ؟فقط میخواستید به قدرت برسید ودیگرهیچ ؟!

اما رهبرانقلاب یعنی امام خمینی به خوبی میدانست که آمریکاچه چهره ای دارد چون اوکسی بودکه هم آمریکاراخوب میشناخت وهم به خوبی میدانست که استقلال ،آزادی ،جمهوری اسلامی یعنی چه ؟ازسوی دیگریک اسلام شناس بزرگ بود

خلاصه اینکه ماموران امنیتی واطلاعاتی ونظامی آمریکا درقالب دیپلمات درسفارتخانه خوددرتهران مشغول طرح ریزی یک عملیات براندازی بودند که همان روزهای اول کلک جمهوری اسلامی رابکنندکه دانشجویان پیروخط امام ازراه رسیدند و!

بالاخره طوماررابطه دیپلماتیک باآمریکابرچیده شد

اماآمریکا بازهم ناامیدنشدوازراههای دیگرازجمله کودتا وحمله نظامی واردشد ولی بازهم به دربسته خورد اماتنهاسلاحی که برایش باقی ماندتحریم بود

تحریم .تحریم تحریم .

دولتمردان آمریکابه خوبی میدانندکه آرمان جمهوری اسلامی ازاساس با اهداف وبرنامه ها وتهای  آنهادرتضاداست چون خوب میدانندکه یک مسلمان پیرو اهل بیت هرگزنمیتواندحقارت رابپذیرد و تحت سلطه باشد وزورگوئی راتحمل کند چون دولتمردان آمریکاهمیشه وهم اکنون نیز خودرا قبله آمال وناجی مردم جهان تصورمیکنندهرچندکه میدانندبخش عمده ای ازمردم دنیاازآنهانفرت دارندولی به این امرتوجهی نمیکنندچون میدانندکه درهرکشوری عده ای هستند که همسوباآنهاهستند ازاینرو همه تلاش خودرامیکنندکه باهمان عده قلیل کارشان رابه پیش ببرند وکاری هم به قاطبه مردم ندارندچون معتقدند که راه نجات مردم دنیااین است که گاو شیرده آمریکاباشندتا اوهم به آنهایونجه وعلف بدهدتاپروارشوند!!

ازاینرودولتمردان آمریکادنبال تشکیل حکومتی درایران هستند که کاملاتابع باشد وعلاوه برشیردهی خیالشان بابت اسرائیل هم آسودهباشد چون یکی ازاصلی ترین عواملی که خوابشان راپریشان میکند احساس خطری است که به گمان آنها ازسوی حکومت ایران برای اسرائیل وجوددارد

پس کاملامحرزاست که هدف آنهاسازش ومدارابامانیست چنانچه میدانیم حتی دردورانی که دولت اوباماسرگرم مذاکره بادولتمردان مادررابطه باموضوع هسته ای بود همزمان که فرصتی پیش می آمدو اتفاقی رخ میدادبلافاصله نیزازگروههای براندازنظام حمایت میکردنددرواقع به ناچارپای میزمذاکره بامانشستندومی نشینندوهرزمان که فرصتی پیش بیایدهمه تلاش خودرامیکنندکه تا تومارجمهوری اسلامی رابر چینند

ولی به این نکته هم پی برده اندکه قاطبه مردم ایران ازدولتمردان آمریکانفرت دارندبه ویژه پس ازبرهم زدن برجامی که خودشان پایه گذارش بودند

پس اولین ومهمترین خواسته وآرزوی دولت آمریکااین است که حکومت جمهوری اسلامی درایران سرکوب شود ودولتی کاملاوابسته به آمریکادرایران شکل بگیرد امادرطی سالیان متمادی به این نتیجه رسیده اندکه به دلایل گوناگون ازجمله اقتداری که جمهوری اسلامیدرحال حاضرپیداکرده به سادگی این امرمحقق نمیشود اماناامیدنیستندوازسوی دیگرتحت فشارشدیددولت اسرائیل بیکارهم نمیتوانندبنشینندچون عمده هزینه های براندازی دولت اسلامی رااسرائیل می پردازد به هرحال به همه عوامل ریزودرشت خودمتوسل میشوندامانکته مهمی که مانع اصلی عدم تحقق اهدافشان بوده ،حمایت مردم ازحکومت جمهوری اسلامی است آنهابارهادیده اندکه مردم باحضوربه موقع خودطوماربرنامه هایشان رابرچیده اند

دولتمردان آمریکابه خوبی میدانند که ایران باعراق وسوریه وافغانستان فرق دارد حال تصمیم گرفته اندکه مردم رابرعلیه نظام بسیج کنندالان آنهابابسیج همه اتاق فکرخودبه این نتیجه رسیده اندکه باید مردم راچنان درسختی وفشارقراردهندکه ناگزیردست به شورش بزنند

اینجاست که بایدحواس دولتمردان به این موضوع باشد چون دیگرجای تعارف نیست امروزه اگرکسی نمیتواندکاری برای بهبوداوضاع اقتصادی بکند بایدکناربرودتاافرادخبره ومتخصص برمسنداموراجرائی واقتصادی تکیه کنند

اگرکسی ازمسئولان کشورخواهان سربلندی واقتدار کشورونظام باشدبایدبداندکه خدمت به نظام وکشورمهمترین اصل هستند

امروزه دیگر من مهم نیستم بلکه ما ونظام وکشور مهم است پس هرکس که نمیتواتد کاری به پیش ببرد بایدبایک اقدام انقلابی جای خودرابه کسی بدهدکه میتواندگره ازمشکلات پیش آمده بازکند

موضوع مهم دیگراین است که به سبب بی تدبیری وندانم کاری بعضی ازمسئولان اجرائی درسالهای دورونزدیک مشکلاتی برای کشوربه وجودآمده که الان دامنگیروبه نقطه ضعفی برای ماونقطه قوتی برای دشمنان ماتبدیل شده است که قبلابه یک موردآن یعنی دلال بازی اشاره کردم

پس باهمه وجودبایدبه این نکته باورداشته باشیم که کشورخودمان راخودمان بایدبسازیم ومیتوانیم بسازیم اما دیگربه هیچ عنوان فرصتی برای آزمون وخطاباقی نمانده وباید اموراقتصادی رافورابه خبرگان این عرصه بسپاریم تابیش ازاین کمرمردم شریف ونجیب وقهرمان وولایت مدار ایران عزیزمان زیربارمشکلات به ویژه مشکلات اقتصادی خم نشود مشکلاتی که همه ماباپوست واستخوان این روزها داریم حس میکنیم.

ارادتمندعلی حشمتی


     

    واقعا بااین بارگرانی چهبایدکرد؟

    انگارعده ای درگوشه اینشسته اند وهروقت دلشان بخواهد فتیله قیمت هارابالا میکشند واقعا تابه حال به اینموضوع فکرکرده ایم که چه کسانی ازاین آشفته بازارسودمیبرندوسودی که ازاینگرانیهارابه دست می آیدبه جیب چه کسانی میرود؟!

    موضوع تحریمها ویاعواملدیگرازجمله  دشمنان جمهوری اسلامی که مستقیم وغیرمستقیم وباترفندهای گوناگونازجمله اقتصادی قصدضربه زدن به کشوررادارند امری روشن وبدیهی است اما موضوع بحثبنده دراین مجال چیزدیگری است همان عامل قدیمی که همه میدانیم ولی تاکنون فکریبرایش نشده است همان موضوع معروف وقدیمی یعنی دلالی

    هرچندکه فهم  موضوع چندانپیچیده نیست ولی بایدفکری برایش بکنیم تاحداقل ارزاق ولوازم موردنیازروزمره مردم کهتولیدداخل است دچارمشکل نشود وهروزگران وگرانترنگردد

     چنانچه میدانیم درفاصله تولید کالاومصرف آنچندطیف وگروه وجودارند

    اول تولیدکننده اعمازکشاورزوکارخانه داروسایراصناف که به تولیدمحصولات گوناگون مشغول هستند

    دوم واسطه ودلال اعم ازپخشکننده ها وهمه کسانی کالارا ازدست تولیدکننده به دست کاسب میرسانند

    سوم کسبه اعم ازخردفروشانوکل فروشان که کالارابه دست مردم میرسانند

    چهارم مصرف کننده

    طبیعی است که تولیدکنندهباتلاش ومرارت محصولی راتولیدمیکندوبایدآنراسرموقع به فروش برساندتا هم هزینه هایتولیدراجبران کندوبدهی های خودرابپردازدودرمجموع بتواندسرپابایستد

    طبیعی است که گرانی هرگزبهنفع تولیدکننده نیست چون علاوه برآنکه هزینه تمام شده محصول رابالامیبرد ممکن استحتی نتواندمحصول رابه نرخ مناسب بفروشد به ویژه درمحصولات کشاورزی که دست واسطههادرمیان است وقیمت گذاری توسط دولت صورت نمیگیرد ونهادهای حمایتی وجودندارند ایمامرمیتواندحتی درپاره ای اززمانهافاجعه باربرای کشاورزباشدکمااینکه بارهاشاهداینامربوده ایم

    کاسب هم کسی است کهباسرمایه ووقتی که میگذاردمیخواهدمحصول راهرزمان که مشتری بخواهدبه اوعرضهکندودرصدی بابت سودگیرش بیاید درواقع اوست که بایدباهمه ادارات مربوطه دست وپنجهنرم کند وازاینهاگذشته دههافاکتوربایددرکنارهم قراربگیرد وحتی شایداقبال وبخت بهاورونماید که بتوانددرکارخودموفق باشد

    کاسب دوست داردجنس ارزانباشدتافروش بیشتری داشته باشد چون دربازارگرانی نه تنهامردم توان خریدندارندبلکهروحیه هم ندارندواین امردرروحیه کاسب هم اثرمنفی میگذارد پس گرانی به نفع کاسب همنیست

    مصرف کننده هم که حسابشروشن است وگرانی به شدت به اووبه بنیان اقتصادی وبه تبع آن فرهنگی وروحی وروانیخودش وخانواده اش آسیب جدی میرساند

    پس گرانی به نفع چه کت وچاره کارچیست ؟

    کاملامحرزاست که دراینمیان قشردلال که بدون هیچگونه سرمایه گذاری واسطه تولیدومصرف هستند یکه تازمیدانهستندبه ویژه درخصوص محصولات کشاورزی که فقط وفقط این دلالها هستندکه سودمیبرندومیدان داری میکنند

    حال چاره کارکجاستآیاواقعاراهی وجودارد ؟

    درپاسخ بایدبگویم که آریراه وجودداردوآنهم این است که هرسال وزارت کشاورزی درجامعه نیازسنجی بکند وبهکشاورزان برنامه بدهد که چه محصولی راچه مقدارتولیدکنند وسپس روی محصول باتوجه بهجمیع جهات قیمت گذاری کند ازسوی دیگردرهراستان وبه ویژه درمرکزبخش هاوشهرستانهاییکه تولید محصولات کشاورزی بیشتراست محصولات راباحمایت ازعده ای که موردوثوقهستندخریداری کند به عنوان مثال مبلغی رادراختیارشخص یاتعاونی قراردهدکه محصولاترابه نرخ مصوب بخردوبادرصسود معین به بازارمصرف یعنی به دست کاسب هابرساند درواقعدلالها که درواقع قشرمرفه[1] !که انگلاقتصادی است حذف میشود وبازارازانحصارآنهادرمی آید

    پس چنانچه درهمه شاخه هایاقتصادی کسانی باسرمایه های کلان وارد شوند ونبض بازارادردست بگیرندوبه همان شکلیکه عرض شد عمل کنند هم تولیدکننده سودمیبرد وهم کاسب وهم مصرف کننده کالارابه قیمتمناسب وارزان به سرسفره خودمیبرد

    به هرحال برای رسیدن بهاین وضع مطلوب یابایدبخش خصوصی کاراومومن ومتعهدباسرمایه وامکانات خودوباحمایتونظارت  دولت واردشود یابایددولت خودشسرمایه گذاری کندتا یک رابط مطمئن ومنصف دراین میان شکل  بگیرد طبیعی است که دولت هم میتواندباابزارهایکنترلی ونظارتی به کاراین رابط نظارت داشته باشد تا کاربه درستی پیش برودورابط هم براساسمصوبات وبرنامه های کارشناسی شده دولت عمل کند

    یا با هماهنگی با اتحادیه های مربوطه وتقویت اتحادیه هاکاررا به آنها بسپارد یا موسسه وسازمانی رابه شکل یک تعاونی پایه گذاری کند و ازکسانی که سرمایه ای دارند بخواهد که درآن سرمایه گذاری کنند و سودمشارکت خودرا دریافتکننداین کارتوجیه اقتصادی قابل قبولی دارد وضرری هم دربین نیست  درهرحال بااین کار بخش عمده ای ازسودی که هماکنون دلال میبرد به جیب کشاورز برمیگردد و ازسوی دیگربا قیمت گذاری منصفانه کمکشایانی به اقتصاد مصرف کننده میشود

    امروزه در بعضی مواقع شاهدیم که دلال فلان محصول کشاورزیرااز کشاورز کیلوئی 200 تومان میخرد و 2000 هزار تومان به کاسب میفروشد یعنی سودیبرابر با هزاردرصد! !واقعا این موضوع کوچکی است که هنوزدولتها بدان وارد نشدهاند!؟یا نه واقعا نمیدانند که باید چه کار بکنند؟!

    تنهادرچنین شرایطی هست کهمیتوانیم به آینده امیدوارباشیم ،درسایه چنین ساختارمطمئن ومورداطمینانی هست که همتولیدکننده وهم کاسب وهم مصرف کننده درامنیت کامل میتوانندزندگی وماموریت خودرابهنحواحسن به پیش ببرند

    ارادتمند علی حشمتی


    قشرمرفه درعلم اقتصادبه قشری گفته میشودکه بدونسرمایه گذاری وبدون تلاش وکاروبدون اینکه سودویامالیاتی بپردازد بیشترینسودراازوضعیت موجودمیبرد مثلا ربا خواری میکند یا بادلالی به سودکلان میرسددرواقعاوکسی است که آشیانه اش را درگرده تولیدکننده زحمت کش ومصرف کننده بینواساخته است  -[1]


    گروه دوم دین شکار: گروهی هستند که دین را میخواهند اما فقط برای منافع شخصی

    اینها کسانی هستند که دین را ابزاری برای رسیدن به اهدافی که دارند قرارداده اند

    این‌ها همان بت پرستان هستنداما بت پرستی آنهانوین است چون بتی که این افراد ساخته اند خدایی است در گوشه ای ازذهنشان زندانی است هروقت نیازی به اوداشته باشند به اومراجعه میکنند و دیگربااوکاری ندارند تا زمان ومکان دیگر بت پرستان قدیمی براین بت پرستان شرافت داشتند زیرا بت ساخته آنها ملموس وتجسمی بود وهرازگاهی برای عبادت وانجام نذرونیاز به آن مراجعه میکردند ودستی به سرورویش میکشیدند اما بت پرستان امروزی(دین شکاران)فقط شکارچی خوبی هستند یعنی میگردند بیینند کجای دین دستوری، آیه ای،حدیثی داردکه به نفعشان باشد فوراآنراشکارمیکنند و بلافاصله هم آنرا چماقی میکنند برسر خلق الله

    نمونه این افراد نیز هم درطول تاریخ بوده اند تابه امروز فرقی هم نمیکند چه پیروان دین اسلام یاهردین دیگری

    برای این افراددین فرصتی است برای رسیدن به خواسته ها وآما ل غیرمشروعشان اینها اگر ناچاربشوند دوریال درراه دین خرج میکنند اما تا کمینه بیست ریال ازقِبَل آن درنیاورند

    آرام وقرارنمیگیرند ممکن است درهرکسوتی هم که باشند فرقی نمیکند درهرلباسی که باشندشکارچیان ماهری هستند

    بنی امیه درصدراسلام نمونه بارزاین قبیل افرادبودند که امروز هم دراطراف و اکناف ما کم نیستند ازاین افراد ریزودرشت

    مهم تفکرشان هست ممکن است نزدیکترین کسی ازما وشما باشد که بتوان اورادراین گروه قراردادتا یک شخص سفاکی مثل صدام یا سران آل سعود و سایر سفاکانی که امروزه سرنوشت مسلمانان وسایر مردم دنیارا دردست گرفته اند به ویژه آل صهیون که دین را بهانه ای برای رسیدن به اهداف شوم وپلیدشان قرارداده اند

    به هرحال ازاین گروه هم می گذریم و به گروه سوم می‌پردازیم که اسمشان دین فرار است

    گروه سوم

    دین فرار:


    آخرین جستجو ها

    ranmendmitma خانه سلامتی| از مرز خستگی گذر کن ...دنیای الماسی... Kimberly's info کویر آباد حسن ترابی بهترین آهنگ های 2019 شهدای شهر گرمدره طراح و سازنده انواع سرسره های آبی و سرسره فایبرگلاس ، سرسره های پلی اتیلن ، سرسره کودکان و انواع سرسره مهدکودک upcirsimut